نژم

لغت نامه دهخدا

نژم. [ ن ِ / ن ُ ] ( اِ ) بخاری که در هوای زمستان به صبح پدید آید. ( غیاث اللغات ) ( از رشیدی ). میغ و آن بخاری باشد تاریک و ملاصق زمین که عربان ضباب خوانند. ( از برهان قاطع ). بخاری که در هوای زمستان پدید آید و اطراف زمین را تیره کند و آن را میغ نیز گویند. ( انجمن آرا ).بخاری که در تابستان پدید آید و اطراف زمین را تیره کند و آن را میغ نیز گویند. ( آنندراج ). ابر و بخار و دود و میغ و بخاری ملاصق زمین که هوا را تاریک کند.( ناظم الاطباء ). نژیم. ( شعوری ). نزم. ( شعوری ) ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به نزم شود :
پس بخاری ز چشم برخیزد
از هوا نژم و ابر انگیزد
نژم تاریک و ابرهای سیاه
همه بر کاروان بگیرد راه.
آذری طوسی ( از انجمن آرا ).
|| تاریکی. || بانگ. بانگ و فریاد. || بر هم زدن دستها. || آزار و اندوه و ملال. || سیلاب و طوفان. ( ناظم الاطباء ) ( اشتنگاس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) بخاری که نزدیک زمین پدید آید ضباب : زمیغ ونزم که بدروزروشن ازمه تیر چنان نمودکه تاری شب ازمه آبان . ( عنصری .لفااق.۳۴۳ )
بخاری که در هوای زمستان بصبح پدید آید ٠ میغ و آن بخاری باشد تاریک و ملاصق زمین که عربان ضباب خوانند بخاری که در هوای زمستان پدید آید و اطراف زمین را تیره کند و آنرا میغ نیز گویند ٠ بخاری که در تابستان پدید آید و اطراف زمین را تیره کند و آنرا میغ نیز گویند ٠ ابرو بخار و دود و میغ و بخاری ملاصق زمین که هوا را تاریک کند ٠

فرهنگ معین

(نِ یا نُ ) (اِ. ) نک نزم .

فرهنگ عمید

= نزم

پیشنهاد کاربران

بپرس