پروز ، در کردی �رگز�
در حقیقت أمر اینکه "قرآن عربی مبین" هست؛ مسئلهء "نژاد برتر" یا "خاص". . . نیست.
زبان عربی کاملاً توسط "الله البیّن" خلق شده ونشأت گرفت؛بدلائل که قبلاً ذکر شده.
"خَلق الانسانَ" لیتکلّم و"عَلّمَه البیان" یُوضح مایَفهم ویَفهم مایَسمع.
... [مشاهده متن کامل]
دانشمندان ثابت کردند انسان برای صحبت کردن وشنیدن "کلام"را خلق شده وبه هیچ وجه"تکاملی"یا"تصادفی"یا"خودبه خود" نیست.
( باید اول دستگاه شنوائی و تکلّم کامل باشد تا کودک دو ساله بتواند زبان یادبگیرد وصحبت کند )
اثار باستانی هم نمایان کرد که منشأ زبانهای کهن؛ زبان عربی بود است. ( به حروف ب - ن . . . A. . . و"بَعلَت" رجوع کنید )
. . .
"الله الخالق البدیع" به هیچ نژاد وصل نیست: نه عربی نه فارسی نه افریقائی نه ژاپانی نه اورپائی . . . هیچ عرقی.
مانند اینهمه تنوع بشر که از دو انسان نشأت گرفتند ( آدم وحواء ) ویک نژاد "الاهی تکی" بوده.
لذا اصل کلمات بشر ؛ عربی هستند ودلیل بر برتری نژاد "عربی یا تازی" نیست ونبود ( هرچه همه "سیٌدها" عرب بودند وهستند ) .
. . .
حقائق "بیّن"را باید خوب ببین وبپذیر وتبیانش کن.
. . .
افتخار زبان عربی؛ فقط نصیب "الله العدل" هست نه "تازی ها"!
"فیه تبیان لکل شئ"= بس زبان عربی "قادر علی تبیان کل شئ"
قرآن؛ "کلام الله" از "الله النور" منبعث هست و "سُخن الله"نیاز به زبان قوی که فقط توسط خود "الله الباری" خلق شده باشد نه از بشری که خودشان نیاز به آموزش ومعلم دارند وهستند.
. . .
"لَقَدْ جِئْناکُمْ بِالْحَقِّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ"
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نژاد " می نویسد : ( ( نژاد در اوستایی نِزاتی بوده است و در ایرانی کهن نزاته ni - zāta. زاته، در آن صفت مفعولی است از زادن، برابر با "زاده" در پارسی. این واژه در پارسی می بایست نزاد می شد. " نژاد" که ریختی پارتی واژه می تواند بود، به گمان ریختی گویشی است که به پارسی راه جسته است. ن پیشاوندی است که فرود را نشان می دهد . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( به زال آنگهی گفت:تا صد نژاد،
بپرسی، ندارد کسی این به یاد. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص ۴۵۲ )
در رقابت بین - کار واژه - ( سه سیلابی ) و - فعل - قطعا کلمه - فعل - بعلت تک سیلاب بودنش پیروز میدان خواهد بود. این را اقتصاد زبانی حکم میکند. باید بکوشیم واژه های انگلیسی با همین منطق هویت زبان فارسی راخدشه دار نکنند.
سپاس بیکران از - فرتاش - وجستار بی بدیل وفاضلانه اش در مورد ریشه یابی واژه - نژاد - وپیشوند - نی - ومهمتر از ان اصل فارسی واژه - ذات - عربی.
جسارتا ضمن ارج گذاری بر کوشش ایشان یک نکته را باید متذکر شوم. اکنون خطر اساسی برای زبان فارسی کنونی ( که در امیختگی کامل با واژه سازی بسیار قوی زبان عربی است ) نه زبان عربی که ( بمصداق فیلم - مغولهای کیمیاوی - ) سیل بنیان کن زبان انگلیسی است که با اتکا به دو زبان بسیار نیرومند اریایی یونانی ولاتین ونیز اصل ژرمن خود بعنوان اقتصادی ترین وکارامدترین ابزار ارتباطی سرمایه داری, همگام باراندمان بالای صنعتی ومالی جهت کسب سود حداکثر, زبانهای دیگر را در معرض نابودی یا محدودیت قرار داده است. زبان فارسی امیخته فعلی که هیچ , زبانهای عربی وفرانسه والمانی هم از این زبان دچار اسیب شده وخواهند شد. تکلیف دوستداران زبان فارسی در این شرایط چیست؟ بگمانم بازگشت به واژه هاوریشه وساختارهای مناسب زبانهای باستانی ایرانی ونیز زبانها یا لهجه های محلی است برای تقویت زبان کنونی مان نه حذف داشته هایش که بیشک لغات عربی ساده نیز جزو انست که عوامل اقتصاد زبانی ( صرف انرژی کمتر برای ادای یک مفهوم ومنظور ) علت اساسی ان در طی سده ها بوده است.
... [مشاهده متن کامل] بررسیِ واژگانِ " نِژاد، نِژاده، نیاگ، نیاک" و کاربردِ پیشوندِ " نِ/نی" در آنها:
همانگونه که می دانیم، واژه یِ " نِژاد" به چمِ " اصل، دودمان " و واژه یِ " نِژاده" به چمِ " اصیل" است.
واژه یِ " نِژاد" از پیشوندِ " نِ" و واژه یِ " ژاد" ساخته شده است که " ژاد" از برایِ دگرگونیِ آواییِ " ژ/ز" همان " زاد " است که بُنِ گذشته یِ کارواژه یِ " زادَن" می باشد؛ پس " ژادَن" ریختِ دیگرِ " زادَن" می باشد و ریختِ دیگرِ واژه یِ " نِژاده" ، نِزاده" می باشد که به روشنی "نِ. زاده" صفت مفعولی است، از انجایی که "زاده " صفت مفعولیِ " زادَن" می باشد. ( آنچنان که پیدا است، واژه یِ "ذات" به روشنی برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " زات" و واژه یِ اوستاییِ " زاتَ" است، پس این واژه را باید با آوایِ " ز" به جایِ "ذ" بکار ببریم. )
... [مشاهده متن کامل]
نکته 1: پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانِ پارسیِ میانه است که در زیرواژه یِ " نی" از همین تارنما به آن پرداخته ام و در اینجا عملگری برایِ نشان دادنِ " پایین، به پایین، بُن، اصل و ریشه" است؛ ما در واژه یِ " نیاگ" از زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "جد، تبار " که در زبانِ پارسیِ کُنونی به ریختِ "نیا، نیاک" آمده است، همین پیشوند را داریم. ( کوشش کنید که واژه یِ " نیاگ، نیاک" را به جایِ " نیا" بکار ببرید، تا افزون بر ارج نهادن به گذشتگان، بتوان از آن کارواژه ساخت. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پرسش 1: تکواژهایِ " نیاگ/نیاک" چه هستند؟
پیشوندِ " نی" به همراهِ پسوندِ " آگ/آک"
پرسش 2: مگر پسوندِ " آگ/آک" با پیشوند هم می آید؟
آری، برای نمونه ما واژگانی همچون " هماگ و. . . " را در زبانِ پارسیِ میانه داریم. تازه، پسوندِ " آگ" در زبانِ پارسیِ میانه با " اَفواژه ( =حرفِ اضافه ) " نیز می آید؛ برای نمونه در کارواژه یِ " اَباگینیتن".
پرسش 3: مگر پیشوندِ "نی" به ریختِ " نِ" در پارسیِ کُنونی در نمی آید؟ پس چرا در واژه یِ " نیا، نیاک، نیاکان، نیاگ" همان پیشوندِ "نی" برجای مانده است؟
از آنجایی که در این واژگان پس از پیشوندِ " نی" ، آوایِ " الف" نِشسته است، این پیشوند به ریختِ " نِ" در نَیامده است.
پیشنهاد 1:
" نیاگ/نیاک" را می توان به جایِ واژه یِ بیگانه یِ " ancestor " بکار برد؛ بویژه در زمینه منطق و ریاضی جاهایی که سخن از " successor /ancestor" به میان می آید.
پیشنهاد 2:
ما می توانیم، چنانکه من در زیرواژه یِ "رواج" آورده ام، از واژه یِ " نیاگ/نیاک" کارواژه بسازیم؛ برای نمونه: " نیاگاندن/نیاگیدن" ( بسنجید با کارواژه هایِ بیگانه یِ " descend " و واژگانی از این دست ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 2 : پیشوندِ " نی" در واژگانِ " نیاگ، نیاک" و پیشوندِ " نِ" در واژگانِ " نِژاد، نِژاده " در نگاهِ نخست عملگری برایِ نشان دادنِ " پُشت و پُشته" هستند ولی چنانکه از نمودارِ درختیِ زیر نیز می توان دریافت، پیشوندِ " نِ/نی" همان عملگرِ " پایین، زیر، به پایین" است:
نژاد معنی میشه ریشه. نسل. اصل
مثلا میگن: ( این ادم ها از نڗاد من هستن )
یعنی این ادم ها خاندان ( نسل ) من هستن
نژاد: تبار ، نسل ، هم رنگ ، جدً در جد ، نسل به نسل
درست است که نژاد زیبایی و به وجود آورنده نسل انسان های گوناگون در جای جای زندگی می باشد ولی تاسف برانکه تعصبات و علاقه ی افراطی در برخی از انسان ها رویت می شود که دچار اختلال روانی نژادبرتری یا نژاد گرایی هستند و آثار آن در گذشته بیشتر به چشم می خورد و امروزه شاید کمتر کسی باشد که همیشه بخواهد تعریف زیادی از تبار خودش داشته باشد و می داند و می داند اما با این حال کار خود را انجام می دهد.
... [مشاهده متن کامل]
این جمله را هرگز فراموش نکن: ( ( به چیزی که خدا داده نناز ؛ به چیزی که خودت برای بدست آوردنش تلاش کردی بناز. ) )
اصل، تبار، دودمان، ذریه، عرق، گوهر، نتاج، نسب، نسل، رگه
در این دیدگاه در باره پیدایش نژاد پرستی به زبان فرانسه Les memoires du rasisme تا آنجا که می توانم کوتاه می نویسم و تنها واژه های پارسی بکار می برم. آنچه می نویسم در نسکها The Books به زبانهای سوئدی, فرانسه, آلمانی و انگلیسی خوانده ام. اگر آدم از دوستان پیرامون خود پرسش کند که چند نژاد آدمی هستی دارد, پاسخ خواهند داد چهارتا که در خشکی ها Continents گوناگونی زندگی می کنند و رنگ پوست های یکسانی ندارند. این بدون چون و چرا نادرست است. پاره ایی هم گمان می کنند که نه تنها این نژاد ها هستی دارند ونکه but آنها ارزش یکسانی ندارند ( همان ایده برتری نژادی را به میان می آورند ) چگونه است که آدمی چنین گمانی دارد؟ در کهن نگاری History آدمی همواره باور بر برتری نژادی بوده که روی اندیشه آدمی تا به امروز رد خود را گذاشته است. در یک ره نامه جغرافیایی تیر ه و تباری جهان World - map of Ethnography به زبان فرانسه که در سال ۱۹۰۷ ترسایی چاپ شده به نام Histoire et Geographie نوشته Paul Vidal de La Blache و در آن چالش نژادی در باره مردمی که در خشکی های پراکنده روی زمین زندگی می کنند آشکار می شود. در خشکی آفریقا و بخشی از آسیا سیاه پوستان و یا سیا ه مانند ها Negroid , نژاد مغول, نژاد اروپایی در اروپا و آمریکای شمالی و بخشی از آمریکای لاتین استرالیا و اواخشتر South آفریقا بربر ها و تازیها, سر خ پوستان در آمریکا که آنها را Indianian می گویند. یک نژاد سفیدی هم هست که در نشیم اپاختر North - pol زندگی می کنند. به این نسک تا سده میانه بیستم بسیاری از فرانسوی ها باور داشتند. یک ره نامه جغرافیایی به زبان آلمانی درست چیزهای را مانند آنچه در فرانسه آن آمده بازگو می کند. بخش کردن آدمی به شکل و رده های گوناگون Category در ابتدا به دست دانشمندانی زیست شناس فرانسوی و سوئدی به نامهای George Louis Leelerc Buffon و Carl von Linne درست شد که در سده هیجدهم ترسایی آنرا انجام دادند. Carl von Linne در نسک خود به نام Systema Nature نژاد آدمی را به چهار دسته از روی رنگ پوست آنها رده بندی می کند. Homo asiaticus را زرد, مالیخولیایی
... [مشاهده متن کامل]
و سفت می نامد. Homo africanus را سیاه رنگی و خوابیده ( خواب آلود و تنبل ) می نامد. Homo europeaus سفید و خوش اندم و ماهیچه ایی می نامد. Homo americanus سرخ پوست و رنگ وا رنگ ایستاده و پنهان می نامد. تنها رنگ پوست را دانشمندان آن زمان بکار نمی بردند در نسکی به نام Histoire Naturelle به انگلیسی History of Nature از سال ۱۸۰۱ ترسایی سه گونه شکل نیمرخ آدمی را می بینیم. یکی چهره زیبای یونانی که آنرا آپولو Apollo می گویند تا نمایه آفریقایی که در باره آن می نویسد: این آدم میانه ایی از میمون و آدم مدرن است و سوم Orangutan است که به یک گونه میمون مانندی دارد. بدینگونه در میانه سده نوزدهم میلادی دانشی به نام Anthropometric درست شده که کار آن اندازه گیری کاسه سر بود. در فرانسه چنین روشی به دست Pierre Paul Broca زاده درسال ۱۸۲۴ و در گذشت ۱۸۸۰ ترسایی نوآفرینی شد. در آلمان این روش را John Friedrich Blumenbach بکار می برد. با روش او یکی دیگر به چهار نژاد آدمی افزوده شد که آنرا نژاد قفقازی نامیدند. نژاد پرستی در سده هیجدهم و نوزدهم ترسایی گسترده شد. در کتابهای درسی فرانسوی که تا سال ۱۹۷۷ بکار برده می شد و از آن هشت و نیم میلیون رویه Exemplar به چاپ رسیده, در باره نژاد های آدمی نوشته شده که آنها را Race Blanche نژاد سفید Race Rouge سر خ پوست Race Jane نژاد آسیایی Race Noire نژاد آفریقایی یا سیاه پوست می نامد. روشن است پدر بزرگها و مادر بزرگانی که با چنین نکسهایی سرو کار داشته اند انگیزه نژاد پرستی دارند. در سده پانزدهم ترسایی شاهزاده پرتغالی Heinrich گذاشت تا دریانوردان این کشور کشتی های بادی نویی بسازند که با آن کسانی مانند ماژلان و کرسیتف کلمب و دیگران توانستند سرزمین های تازه ایی را در نوردند . پرتغال و اسپانیا با پا درمیانی پاپ جهان را بین خود بخش کردند. اروپا توانست به سزرمین ها و کانونهای بازرگانی دست پیدا کند. برای بازرگانی و در آمد نیاز به نیروی کار بود, به این خاطر انگلستان اسپانیا و پرتغال از کشور های آفریقایی مردمان آنها را به بردگی گرفتند و به سر زمینهای تازه پیدا شده برای کار بردند.
آنها در آمدی را که از راه کار این بردگان به دست می آوردند به گنجه پادشاهی واریز می کردند. این برده داری تا چهار سده در کار بود. ۲۵ تا ۳۰ میلیون آدم را به بند کشیدند از سرزمین خود بردند و به بردگی گرفتند. در آمریکا در جاهایی که نزدیک به کوباست در برزیل و در خود آفریقا این بردگان به بیگاری گرفته شدند. گذشته از در آمدی که از این بردگان بدست آمد روی اندیشه آدمی هم رد خود را گذاشت چنانکه آنها را آدم پست و برده و سیاه می نامند و یا همان Niger و کسی که آدمی با پوست تیره می بیند از دیدگاه او ارزش کمی دارد. اروپایی ها که پس از دگرگونی پیشه ای و یا Industry Revolution برای اینکه کشور های دیگر را به بردگی بگیرند خویشکاری خود دانستند که پیشرفت و تکنولوژی خود را به کشور های ببرند که پس مانده اند و این ایده کشور های برده گیر تازه ایی مانند هلند فرانسه دانمارک و ژاپن را درست کرد. ژاپنی ها چین کره و بخش های دیگری از آسیا را زیر کنترل خود داشتند. آمریکا Colony انگلستان بود. پس از آن ناسیونال سوسیالیست ها روی کار آمدند که خود را نژاد بر تر یا آریایی نامیدند و با این ایدئولوژی میلیون ها آدم که یا باور و یا رنگ پوست دیگری داشتند نژاد پست نامیدند و آنها را کشتند و سوزانیدند!
نژاد پرستی با خرد پیوندی ندارد بلکه تنها با شور feeling بستگی دارد. به این یاد نمی شود در باره آن با کسی گفتگو کرد که آن کار نادرستی است.
پیشینیان ما آدمها Homo sapiens است که ۱۵۰ هزار سال پیش در آفریقا زندگی می کرده و پیش از ۶۰ هزار سال پیش از آنجا به سرتاسر جهان کوچ کرده است بنابر این همه آدمها یکسان هستند.
نژاد RACE :[اصطلاح جامعه شناسی] تفاوتهای موجود در صفات جسمی ارثی افراد انسانی که به عنوان شاخص دسته بندی تعداد زیادی از افراد در نظر گرفته می شود.
نژاد =اصل*نسب* گوهر .
تخمه، ریشه، نسل، دودمان، تبار، نژاد، گوهر تَنُخمَن در زبان اوستایی در زبان پارسی باستانی : تَئوما و در زبان سنسکریت: توکمَنَ
تخمه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)