نچسبی


معنی انگلیسی:
formality, drab

لغت نامه دهخدا

نچسبی. [ ن َ چ َ ] ( حامص مرکب ) نچسبیدن. || سماجت. اصرار بی جا و بی مزه. بی مزگی. صفت آدم نچسب.
- نچسبی کردن ؛ به سماجت و پافشاری بی جاخود را لوس و بی ارج کردن. اصرار ورزیدن.

پیشنهاد کاربران

بپرس