نچ نچ کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
نچ نچ کردن :تاسف خوردن برکاری که دیگری انجام داده
( ( شیرین حساب کتاب کرد . نچ نچ کرد، لبخند زد ، اخم کرد ، جمع و تفریق و ضرب وتقسیم کرد . آرزو پای تلفن حرف زد ، توضیح خواست ، توضیح داد . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 14. ) )
( ( شیرین حساب کتاب کرد . نچ نچ کرد، لبخند زد ، اخم کرد ، جمع و تفریق و ضرب وتقسیم کرد . آرزو پای تلفن حرف زد ، توضیح خواست ، توضیح داد . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 14. ) )
نُچنُچیدن