نویچ

لغت نامه دهخدا

نویچ. [ ن َ ] ( اِ ) عشقه. ( رشیدی ) ( برهان ) ( جهانگیری ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ). لبلاب. ( برهان قاطع ) ( محیط اعظم ، حاشیه برهان قاطع ). که بر درخت پیچد. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ). نام گیاهی است که بیخ ندارد و بر سر هر درخت که پیچد آن را خشک سازد. ( جهانگیری ). درخت کوچکی متهافت که دارای گلهای معطر است. ( ناظم الاطباء ). نوج. نویج. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(نَ ) (اِ. ) عشقه .

فرهنگ عمید

عشقه، لبلاب.

پیشنهاد کاربران

بپرس