نوک تیز

/noktiz/

معنی انگلیسی:
acute, pointed, pointy, sharp, sharp - pointed

لغت نامه دهخدا

نوک تیز. [ ن َ / نُو / نو / نُک ْ ] ( ص مرکب ) آنچه که رأسش تیز باشد. ( فرهنگ فارسی معین ). سرتیز.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که راسش تیز باشد .

فرهنگستان زبان و ادب

{acute} [کشاورزی- علوم باغبانی] ویژگی برگی که از دو طرف شیب یکنواخت دارد و به تدریج نوک آن باریک می شود

واژه نامه بختیاریکا

تی پر

مترادف ها

picked (صفت)
پوست کنده، خاردار، نوک تیز، نوک دار، عمدی، لخت، برگزیده، انتخاب شده، پاک کرده، کلنگ خورده

sharp (صفت)
تند، زننده، نوک تیز، نوک دار، حاد، تیز، زیرک، باکله، بران، هشیار

glochidiate (صفت)
خاردار، خاری، نوک تیز، دارای مو

acuminate (صفت)
نوک تیز، نوک دار، با ذکاوت

taper (صفت)
نوک تیز، مخروطی، باریک شونده

lanceolate (صفت)
نوک تیز، نیزه ای، نیزه مانند، نیشتر مانند

horned (صفت)
نوک تیز، شاخدار، شاخی شکل

subulate (صفت)
نوک تیز، دارای نوک یا انتهای تیز

acute (صفت)
تند، نوک تیز، حاد، بحرانی، تیز، حساس، زیرک، تیزرو، زیر، روشن بین، تیز نظر، شدید، تیز

peaked (صفت)
نوک تیز، نزار، رنگ پریده، قله دار

pungent (صفت)
تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه

ogival (صفت)
نوک تیز

فارسی به عربی

حاد

پیشنهاد کاربران

بپرس