نوژ

لغت نامه دهخدا

نوژ. ( اِ ) کاج. صنوبر. ( جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ناژ. ( جهانگیری ) ( صحاح الفرس ) ( اوبهی ). ناژو. ( جهانگیری ). نوز. ( برهان قاطع ). ناز. نازو. نوج. رجوع به ناژ شود :
ز زاغان بر نوژ گوئی که هست
کلاه سیه بر سر خواهران.
منوچهری.
در آن مرز بُد بیشه بید و غرو
میانش بُدی نوژبرتر ز سرو.
اسدی.
همه باغ طاووس و رنگین تذرو
خرامنده در سایه نوژ و غرو.
اسدی.
ز آب دولت شد سرفراز همچون سرو
به باغ فطرت سرسبز باد همچون نوژ.
شمس فخری.
|| بعضی گویند درختی است مانند صنوبر که پیوسته سبز و خرم است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) کاج .

فرهنگ معین

(اِ. ) درخت کاج و صنوبر.

فرهنگ عمید

= ناژو

پیشنهاد کاربران

چون طوبی گشت شاخ بید و شاخ سرو و نوژ و گل
نشسته ارغوانسازان به زیر سایه ی طوبی
منوچهری دامغانی
نوژ=نوژن ، درخت کاج و صنوبر
نزدیک ترین کلمه به نوژ
نوش است یعنی هر چیز گورا
در اصل بشر اولیه روزی سه یا پنج وعده غذا می خورد و نوش میکند .
دقیقا لحظه غذا خوردن هم همان وقت نماز در پنچ یا سه وعده است .
بشر بنا به دلایلی
...
[مشاهده متن کامل]

صرف نظر از اینکه نماز خواندن عملی اشتباه توسط انسان است یا نه
نام نوش یا نوژ را هم به نماز گذاشته است .
نماز هم از مزه می اید .
کلمات هر کدام تاریخ تولدی دارند
تاریخ تولد نوژ پیش تر از نماز است .
که فقط معنی نوش میدهد.
ولی تاریخ تولد کلمه نماز موخر تر از نوژ است .
که معنی آن
نماز =ن ماز=مز =مزه =نه مزه=نه طعام
طعام نبودن

در کردی نماز را نویژ یا نوَژ گویند این نوژ چون پوز است - اگر چچند چیز کوچک را بدانیم پارسی دری و کردی یکی هستند و - م بهم جای هم مینشینند بیشینه ز را ژ گویند نه همه را . گاهی د - ز میشود مانند زانا دانا - و چیزهای دگر که در اینجا نمیگنجد
در کوردی نماز را"نوژ" میگویند
نوژکردن:نماز خواندن

بپرس