نوچ

/nuC/

لغت نامه دهخدا

نوچ. ( اِ ) درخت کاج. ( ناظم الاطباء ). ناژ.ناژو. ناز. نوژ. نوز. رجوع به ناژ شود :
زیب زمانه باد ز تاج و سریر تو
تا هست زیب بستان از سرو و بید و نوچ.
مجد همگر.
|| ( ص ) در تداول ، آلوده به چیزی چسبنده چون عسل و شیره. وزک ناک. چسبناک. چسبنده از ماده شیرین ، چون آب قند یا شیره انگور و مانند آن. ( یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) ۱- چیز چسبناک بسبب شیرینی زیاد: دستم نوچ شده است .۲- کاج .

فرهنگ معین

(ص . ) (عا. ) ۱ - چسبناک ، چسبناکی ناشی از شیرینی . ۲ - کاج .

گویش مازنی

/nooch/ جوانه ی درخت & از اصوات جهت راندن اسب

واژه نامه بختیاریکا

( نَوچ ) ( صت ) ؛ نبش

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

نوچنوچنوچ
nooj//نوج= در گویش مازنی نوج به معنی جوانه زدن است.
بعدازاستفاده ازشربت سینه ( اکسپکتورانت )
دست ودهانم نوچ میشه.
ــــــــــــــــــــــ
مثل اسبی که به چُوگفتن میرودو به هو کردن میایستد. .
باتکرار نوچ نوچ = میشود خرراند.
بصدای هُش. ایستادن. . .
جهت اطلاع
تجربه کردم. . !
اگرجاهاشون عوض بشه نمیشود. .
نوچیدَن =چسبناکیدن.