نوپر

لغت نامه دهخدا

نوپر. [ ن َ / نُو پ َ ] ( ص مرکب ) تازه پر و بال درآورده. به تازگی پروازکننده. ( ناظم الاطباء ). نوپرواز. ( آنندراج ) :
از رفتنت ز بیضه آفاق کوه قاف
بر نوپران بیضه عنقا گریسته.
خاقانی.
شهباز سخن به دولت تو
منقار برید نوپران را.
خاقانی.
بیاید نیاید چه داند کسی
چو نوپر برون رفت از آشیان.
نسبتی ( از آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس