نوپر. [ ن َ / نُو پ َ ] ( ص مرکب ) تازه پر و بال درآورده. به تازگی پروازکننده. ( ناظم الاطباء ). نوپرواز. ( آنندراج ) : از رفتنت ز بیضه آفاق کوه قاف بر نوپران بیضه عنقا گریسته.خاقانی.شهباز سخن به دولت تومنقار برید نوپران را.خاقانی.بیاید نیاید چه داند کسی چو نوپر برون رفت از آشیان.نسبتی ( از آنندراج ).