نوو

لغت نامه دهخدا

نؤو. [ ن َ ئو ] ( اِ ) خرمای تر و تازه. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). خرمای تازه. نوو. ( ناظم الاطباء ).

نوو. [ن َ ] ( اِ ) نؤو. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نؤو شود.

فرهنگ فارسی

نوو
خرمای تر و تازه . خرمای تازه . نوو .

پیشنهاد کاربران

بپرس