نوقدم

لغت نامه دهخدا

نوقدم. [ ن َ / نُو ق َ دَ ] ( ص مرکب ) مبتدی. کسی که تازه قدم به کاری گذاشته باشد. ( آنندراج ). شاگرد و تلمیذ مبتدی. نوآموز. ( ناظم الاطباء ). || تازه وارد. تازه رسیده. ( فرهنگ فارسی معین ). || نوبه پاآمده. نورفتار. ( آنندراج ). کودکی که تازه راه رفتن را آموخته باشد. ( ناظم الاطباء ) :
به طرف کوی عشق از ناتوانی چون ز پا افتم
چو طفل نوقدم برخیزم و دیگر بجا افتم.
وهمی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۲ - ( صفت ) ۱ - تازه وارد تازه رسیده. ۲ - مبتدی . ۳ - آنکه تازه بسیر و سلوک داخل شده : (( آن خلعه که فضل او نگارد هر نو قدمی قدش ندارد . ) ) ( تحفه العراقین . قر . ۴۶ )

فرهنگ عمید

۱. کودکی که تازه راه رفتن آموخته.
۲. [مجاز] نوآموز، مبتدی.
۳. [مجاز] آن که تازه به سیروسلوک پرداخته.

پیشنهاد کاربران

بپرس