نوف

/nuf/

معنی انگلیسی:
holler, yelp

لغت نامه دهخدا

نوف. ( اِ ) صدا. ( لغت فرس اسدی ص 246 ) ( رشیدی ) . بانگ بود که در میان دو کوه افتد، یعنی صدا. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). آوازی باشد که در کوه یا جائی دیگر کنند بعینه همان آواز بازآید، و به تازی آن را صدا خوانند. ( اوبهی ). صدائی که از کوه و عمارت خالی و حمام وچاه و غیره بازگردد. ( برهان قاطع ). انعکاس صوت. ( فرهنگ فارسی معین ). صدا و آوازی که از کوه برمی گردد. ( ناظم الاطباء ). عکس صوت. ( یادداشت مؤلف ) :
از تک اسپ و بانگ و نعره مرد
کوه پرنوف شد هوا پرگرد.
عنصری ( از فرهنگ اسدی ).
|| بانگ. ( لغت فرس اسدی ص 246 ). شور و غوغائی که از کثرت مردم و جانوران خیزد، و آواز فریاد کردن سگ را هم گفته اند، چه هرگاه سگ بانگ زند و فریاد کند گویند: سگ می نوفد. ( برهان قاطع ). غوغائی که از بسیاری ِ مردمان و دیگر جانوران به هم رسد. آواز و فریاد سگ. ( ناظم الاطباء ) :
قلادید در لشکر افتاده نوف
از آن زخم و آن حمله صف شکوف.
اسدی.
|| زمینی که میانش مجوف بود. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). جای کاواک و غار و زیرزمینی ( ؟ ). ( ناظم الاطباء ).

نوف. [ ن َ ] ( ع اِ ) کوهان بلند. ( منتهی الارب ). سنام عالی. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). ج ، انواف. || تلاق زن ، و آن قدر از تلاق که خافضه به ختنه ببرد. ( منتهی الارب )( از متن اللغة ). کناره فرج. ( مهذب الاسماء ). || آواز یا بانگ کفتار. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( مص ) برآمدن بر چیزی و بلند گردیدن. ( از منتهی الارب ). برآمدن و مشرف شدن بر چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( از قاموس ). ناف. ( متن اللغة ). || بلند و دراز گردیدن شتر و جزآن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دراز و بلند شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || مکیدن پستان را. ( منتهی الارب ). مص. ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - انعکاس صوت ( در کوه حمام چاه و غیره ) . یا پر نوف . پر از انعکاس صوت : (( ازنگ اسپ و بانگ و نعر. مرد کوه پر نوف شد هوا پر گرد ) ) . ( عنصری . لفا . اق. ۲ ) ۲۴۶ - شور و غوغا که از کثرت مردم و جانوران خیزد . ۳ - فریاد سگ .

فرهنگ معین

(نَ یا نُ ) [ ع . ] (اِ. ) کوهان بلند (شتر ). ج . انواف .
(اِ. ) پژواک ، صدایی که از کوه برمی گردد.

فرهنگ عمید

۱. شور و غوغا.
۲. صدایی که در کوه می پیچد، پژواک: از تک اسب و بانگ نعرۀ مرد / کوه پرنوف شد هوا پرگرد (عنصری: ۳۶۵ ).
۳. بانگ سگ.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نُوَفِّ: به طورکامل می رسانیم (ازمصدر توفیة به معنای رساندن حق به صاحب آن است ، البته رساندن بطور کامل)
ریشه کلمه:
وفی (۶۶ بار)

پیشنهاد کاربران

پژواک ، بازتاب، طنین و انعکاس صدا
از تک اسپ و بانگ و نعره مرد
کوه پرنوف شد هوا پرگرد.
عنصری

وز چکاوک نوف بینی رستخیز
دشت برگیرد بدان آوای تیز
رودکی
قلادید در لشکر افتاده نوف
از آن زخم و آن حمله صف شکوف.
اسدی

بپرس