نوشین روان

لغت نامه دهخدا

نوشین روان. [ رَ ] ( اِخ ) انوشیروان. نوشیروان. صورتی است ازنام انوشیروان. رجوع به انوشیروان شود :
هم سبب امن را رایت توکیقباد
هم اثر عدل را رای تو نوشین روان.
خاقانی.
عنصر نوشین روان عدل به عالم
هرمز دولت طراز تاجور آورد.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - روان شیرین جان شیرین . ۲ - دارند. روان شیرین . توضیح اسم ( انو شروان ) ) را بخطا ازین کلمه دانسته اند .
روان شیرین، جان شیرین

فرهنگ معین

(رَ ) (اِمر. ) روان شیرین ، جان شیرین .

پیشنهاد کاربران

نوشین روان یعنی انوشیروان؛
بنابراین، معنی بیت �سزد گر بدورش بنازم چنان، که سید بدوران نوشین روان� از �بوستان سعدی� این است:
از این که در روزگار ابوبکر بن سعد بن زنگی به سر می برم، شایسته است همان طور بنازم که پیامبر انوشیروان را بزرگ داشته است و گفته: ( ( ولدتُ فی زمنِ المَلکِ العادل ) )

بپرس