نوشمندی

لغت نامه دهخدا

نوشمندی. [ م َ ] ( حامص مرکب ) نوشمند بودن. شیرینی. رجوع به نوشمند شود :
دهان چندان نماید نوشخندی
که یابد در طبیعت نوشمندی.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

گوارا
شیرین
خوشگوار
لذیذ
دهان چندان نماید نوش خندی
که یابد در طبیعت نوش مندی
✏ �نظامی�

بپرس