نوشته شدن


معنی انگلیسی:
write

پیشنهاد کاربران

( نبشته آمدن ) نبشته آمدن. [ ن ِ ب ِ ت َ / ت ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) نوشته شدن : کاغذ برد تا آنچه نبشتنی است نبشته آید. ( تاریخ بیهقی ص 404 ) . نامه ها و مشافهات نسخت کرد و نبشته آمد. ( تاریخ بیهقی ص 383 ) .
خط از قلم ریختن. [ خ َ اَ ق َ ل َ ت َ ] ( مص مرکب ) کنایه از مرقوم شدن. ( آنندراج ) .
تحریر افتادن ؛ نوشته شدن. تحریر گشتن : تا بدین غایت که این کتاب تحریر افتاد. ( مجمل التواریخ ) .
سمت تحریر یافتن
قلمی شدن

بپرس