نوشت. [ ن ِ وِ ] ( مص مرخم ، اِمص ) تحریر نمودن. ( غیاث اللغات ). اسم است از نوشتن و تنها مستعمل نباشد لیکن در کلمات مرکب چون سرنوشت و رونوشت و نوشت افزار آید. ( یادداشت مؤلف ). لیکن در بیت زیر از فردوسی تنها استعمال شده و معنی ثبت کردن دهد، مقابل ستردن :
ز لشکر یکی مرد بگزید گُرد
که داند شمار و نوشت و سترد.
فردوسی.
نوشت. ( اِ ) جرعه. آشام. || ( نف مرخم ) نوشنده.آشامنده. ( ناظم الاطباء ).نوش. ( جهانگیری ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) :
گاهی امیر صومعه گاهی اسیر بتکده
گه رند دردی نوشتم گه شیخ و گه صوفیستم.
؟ ( از جهانگیری ).