نوشاه.[ ن َ / نُو ] ( اِ مرکب ) داماد. ( ناظم الاطباء ). نوداماد. تازه داماد: عجاهن ؛ دوست نوشاه تا که با زن خود خلوت نکرده باشد. ( یادداشت مؤلف از منتهی الارب ). || شاه جوان و کم تجربه ( ؟ ). ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
داماد ٠ نو داماد ٠ تازه داماد ٠ یا شاه جوان و کم تجربه ٠