تا تو به رزمی چو زهر زودگزائی
تا تو به بزمی چو شهد نوش گواری.
فرخی.
موافقان را مهرت نبید نوش گوارمخالفان را خشم تو زهر زودگزای.
فرخی.
مجلس افروز به نو باغ تو امروز شهامجلس نو کن و نو گیر می نوشگوار.
فرخی.
آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوشگوار.
سنائی.
ز مرغزار قناعت قدم مبر کآنجانبات روح نواز است و آب نوشگوار.
مجیر.
نحل کآب عنب خورد بر تاک آرد از لب شراب نوشگوار.
خاقانی.
نوش ساقی و جام نوش گوارگرم تر کرده عشق را بازار.
نظامی.