نوش دادن. [ دَ ] ( مص مرکب ) عسل و شربت دادن ، و کنایه از لذت بخشیدن و کام دادن و کامروا و محظوظ و بهره مند گردانیدن : یکی را دهد نوش از شهد و شیر بپوشد به دیبا و خزّ و حریر.
فردوسی.
روان را همی لعلشان نوش داد بیاورد و یکسر به شیدوش داد.
فردوسی.
چو مستم کرده ای مستور منشین چو نوشم داده ای زهرم منوشان.
حافظ.
فرهنگ فارسی
عسل و شربت دادن و کنایه از لذت بخشیدن و کام دادن و کامروا و محفوظ و بهره مند گردانیدن .