جهان دار و شادی کن و نوش خور
می از دست آن ترک سیمین ذقن.
فرخی.
|| شراب نوشیدن : نوش خور شمشیر زن دینار ده ملکت ستان
داد کن بیداد کن دشمن فکن مسکین نواز.
منوچهری.
|| نوش خوردن از کسی ، از او متنعم شدن و محبت و نوازش دیدن. مقابل نیش خوردن :نیش در آن زن که ز تو نوش خورد
پشم در آن کش که تو را پنبه کرد.
نظامی.