چو گل خوردن باده شان نوشخند
چو بلبل به مستی همه هوشمند.
نظامی.
در نوشخندبرق خطر هست ، زینهاربازی مخور ز چهره خندان روزگار.
صائب ( از آنندراج ).
چون گل شکفته باش در این انجمن که صبح تسخیر کرد روی زمین را به نوشخند.
صائب ( از فرهنگ فارسی معین ).
|| ( ص مرکب ) شیرین خنده : رخ را نمکسِتان کنم از اشک شور از آنک
چشمم نمک چِنَد ز لب نوشخند او.
خاقانی.