نوش

/nuS/

مترادف نوش: آشامیدن، گساردن، گوارا، مهنا، شهد، انوشه، جاوید، جاویدان، پادزهر، تریاق

متضاد نوش: نیش

معنی انگلیسی:
potation, toast, act of drinking, wholesome drink, treacle, nectar, enjoyment, pleasure, [fig.] enjoyment, arborvitae, cheers, skoal

لغت نامه دهخدا

نوش. ( اِمص ) نوشیدن. ( رشیدی ) ( اوبهی ) ( برهان قاطع ) ( جهانگیری )( آنندراج ) ( انجمن آرا ). آشامیدن. ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ). عمل نوشیدن. ( فرهنگ فارسی معین ). اسم از نوشیدن است. ( یادداشت مؤلف ). نوشیدن مطلقاً و نوشیدن می و باده نوشی :
هوا پرخروش و زمین پر ز جوش
خنک آنکه دل شاد دارد به نوش.
فردوسی.
همه زیردستان چو گوهرفروش
بمانند با ناله چنگ و نوش.
فردوسی.
چو از کار ولایت بازپرداخت
دگرباره به نوش و ناز پرداخت.
نظامی.
|| ( اِ ) عسل. ( اوبهی ) ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( رشیدی ).انگبین. ( ناظم الاطباء ) :
تلخی و شیرینیش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر بآپیون.
رودکی.
همه به تنبل و بند است بازگشتن او
شرنگ نوش آمیغ است و روی زراندود.
رودکی.
هرکه باشد سپوزکار به دهر
نوش با کام او شود چون زهر.
بوشکور.
به طعم نوش گشته چشمه آب
به رنگ دیده آهوی دشتی.
دقیقی.
زمانه به یکسان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ.
فردوسی.
همی پرورانَدْت با شهد ونوش
جز آواز نرمت نیاید به گوش.
فردوسی.
لَبْت گوئی که نیم کفته گل است
می و نوش اندر او نهفتستی.
طیان.
مرا چون خروش تو آمد به گوش
همه زهر گیتی شدم پاک نوش
بلبلکان بانشاط قمریکان باخروش
در دهن لاله مشک در دهن نحل نوش.
منوچهری.
چرا با من به تلخی همچو هوشی
که با هر کس به شیرینی چو نوشی.
فخرالدین اسعد.
تو چون ویسی لب از نوش و تن از سیم
تو گوئی کرده شد سیبی به دو نیم.
فخرالدین اسعد.
به دریا در گهر جفت نهنگ است
چو نوش اندر دهان جفت شرنگ است.
فخرالدین اسعد.
دو گویا عقیق گهرپوش را
که بنده بُدَش چشمه نوش را.
اسدی.
نیش نهان دارد در زیر نوش
سوسن خوشبویش چون سوزن است.
ناصرخسرو.
زیرا که به زیر نوش و خزّش
نیش است نهان و خار مستور.
ناصرخسرو.
گر نیستت چو نوش خور و چون خزت گلیم
بنگر به یار خویش که او گرسنه ست و عور.
ناصرخسرو.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شهد، عسل، انگبین، هرچیزگواراوشیرین
(اسم ) ۱ - در تداول اهالی شیراز و اهواز و اصفهان بدرخت سرو خمره یی گفته میشود . ۲ - مایع شیرینی که از بعض سلولهایی که در قاعد. برگها یا غالبا در سلولهای قاعد. قطعات مختلف گل خصوصا گلبرگها و مادگی ترشح میشود . این مایع مخصوصا دارای موادی قندی از قبیل ساکارز و گلوکز و لوولز میباشد و مورد علاق. حشرات خصوصا زنبور عسل است .
از پارسی گویان قرن سیزدهم هندوستان است .

فرهنگ معین

(اِ. )۱ - هرچیز نوشیدنی .۲ - شهد، انگبین . ۳ - نوش دارو، پادزهر. ۴ - خو شگوار.

فرهنگ عمید

۱. = نوشیدن
۲. نوشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): باده نوش.
۳. (اسم ) [قدیمی] هرچیز نوشیدنی.
۱. [مقابلِ نیش] هرچیز مطبوع و خوشایند.
۲. (شبه جمله ) گوارا باد، نوش جان باد.
۳. [قدیمی] عسل، شهد، انگبین.
۴. [قدیمی] پادزهر، تریاق.
۵. [قدیمی] شراب، باده.
۶. [قدیمی] نوعی نقل و شیرینی که برای مزۀ شراب می خورند.
۷. (اسم مصدر ) [قدیمی] زندگی، حیات، بی مرگی.
۸. (صفت ) [قدیمی] گوارا.
۹. (صفت ) [قدیمی] شیرین.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. نوش به معنی تناول و اخذ است «ناشَ الشَّیْ‏ءَ نَوْشاً: تَناوَلَهُ» تناوش نیز به معنی تناول است آیه در باره آن است که چون مردم به عذاب خدا گرفتار شدند و مردند و فرصت ایمان از دستشان رفت دیگر ایمان آوردن به حالشان سودی نخواهد داشت و آخرت از دنیا بسیار دور است یعنی: و گویند به قرآن ایمان آوردیم، چطور می‏توانند آن را از مکانی دور اخذ کنند وایمان بیاورند در نهج البلاغه خطبه 219 فرموده:«وَ تَناوَشوُهُمْ مَنْ مَکانٍ بَعیدٍ» این کلمه تنها یکبار در کلام الله آمده است.

دانشنامه عمومی

نوش یا سرو بادبزنی ( نام علمی: Thuja ) درختی است از خانواده سروها، که این خانواده شامل ۵ گونه متفاوت است که ۲ گونه از آن بومی آمریکا و ۳ گونه از آن بومی شرق آسیا هستند.
این درخت در مناطق معتدل آسیا و به ویژه در شیب دامنه های خشک کوه به وفور یافت می شود. این درخت در ایران نیز بسیار دیده می شود.
این گیاه به فارسی سرو تبری و نوع کوتاه آن سرو خمره ای نام دارد. نامهای محلی آن در خوزستان و فارس واصفهان وشهرهای مرکزی «نوش» و در علی آباد کتول «سر» می باشد.
دانه ها بین شهریور تا مهر رسیده می شوند. گل ها هم می توانند فقط نر باشند هم ماده یا هر ۲ نوع به صورت همزمان. گرده افشانی توسط باد انجام می شود. . میوهٔ آن گرد یا تخم مرغی شکل و کبود رنگ است و وقتی رسیده شوند به رنگ قهوهای در می آیند؛ و ترشحات کبود یا نقره ای سطح میوه را فرا گرفته است. میوهٔ آن از ۱۰–۸ فلس تشکیل می شود. چوب سرو، سبک و نرم و معطر است و به راحتی تقسیم می شود و در برابر پوسیدگی مقاوم است.
نگهداری این درخت بسیار ساده بوده چون درختی بسیار مقاوم است تا دمای - ۸ درجه را به راحتی تحمل می کند بهتر است در آفتاب باشد ولی در سایه نیز رشد می کند. [ ۱]
این درخت در طب سنتی نیز کاربرد زیادی دارددر چین برگهای این درخت از داروهای مرسوم و متداول چینی است و خونریزی را بند می آوردسایر خواص آن: ضد تب می باشد، جوشاندهٔ برگها یا عصارهٔ تازهٔ برگها برای قطع هرنوع خونریزی مفید است؛ و برای زخم اثنی عشر وزخم معده مفید است. برای التیام سوزاک و سرماخوردگی مفید است. تخم آن دارای مواد مغذی است، مسکن است، اشتهاآور می باشد، در مواردطپش قلب به عنوان داروی مؤثری تجویز می شود و به علاوه برای بی خوابی وعصبانیت مفید است. سرفه را تسکین می دهد، و برای ناراحتی واختلالات تشنجی اطفال اثر مفید دارد. از برگها و تخم آن برای معالجهٔ خونریزی وتسکین دردهای روماتیسمی و بیماری های زنان استفاده می شود. استعمال خارجی برای رفع ناراحتی های پوستی مفید می باشد. برای رویش مو در محل زخمها که موی آن ریخته باشد نافع است. در موارد اسهال خونی و تهوع نیز بسیار مفید است
تکثیر این درخت از طریق کاشت بذر صورت می گیردبهترین زمان کاشت بذر در پاییز و در یک قاب سرد می باشد، گیاه در سال اول رشد بسیار کمی دارد و برای زمستان اول بهتر است در گلخانه بماند و سپس در فصل بهار به فضای باز برده شود.
عکس نوشعکس نوشعکس نوشعکس نوش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

نوش (گیاه شناسی). نوش (گیاه شناسی)(nectar)
نوش سفید
مایع قندی مترشح از نوشجای برخی گیاهان. نوشجای غده ای تخصص یافته، معمولاً در نزدیکی قاعدۀ گل است. نوش غالباً در کیسه های ویژه یا مهمیزهایی انباشته می شود و چنین نیست که همیشه در مکانی مانند نوشجای ذخیره شود. نوش باعث جلب حشرات، پرندگان، خفاش ها، و سایر جانوران برای گرده افشانی گل می شود. زنبور عسل از نوش به منزلۀ مادۀ خام تولید عسل استفاده می کند.

نوش (گیاهان). نوش (گیاهان) (Thuja)
جنسی از خانوادۀ سرو. بومی چین، تایوان، ژاپن، و امریکای شمالی است. این درختان برگ هایی فلسی شکل، روی شاخچه های مسطح دارند. اغلب گونه های این جنس چوب و برگ معطر دارند. نوش سفید (شبه سرو)(thuja oxidentalis) در نواحی شرقی امریکای شمالی درختی ستون مانند به ارتفاع ۱۵ متر است. نوش چینی (T.orientalis)، کوچک تر و تا حدودی بوته مانند است. مخروط این گیاه قلاب های کوچکی در گوشه های خود دارد که از آن برای تغییر این گونه استفاده می کنند. درخت ارس قرمز (T. plicata) در نواحی شمال غرب امریکای شمالی می روید و ارتفاع آن به ۵۰ متر می رسد. سرخ پوستان امریکایی از الوار ضدآب این گیاه برای ساخت شکل توتم های خود استفاده می کنند. این الوار برای تهیۀ خانه های کوچک نیز به کار می آید. جنس نوش حدود شش گونه دارد که از آن ها فقط سرو طبری در ایران می روید. برخی دیگر از گونه ها به صورت زینتی در ایران کاشته شده اند.

مترادف ها

nectar (اسم)
شهد، شربت، نوش، شراب لذیذ خدایان یونان

treacle (اسم)
تریاق، نوش، شیره قند

pledge (اسم)
ضمانت، وثیقه، بیعانه، گرو، نوش، تعهد و التزام، سوگند ملایم، در گروگان، باده نوشی به سلامتی کسی

wassail (اسم)
نوش، مجلس میخواری

hobnob (اسم)
نوش

potation (اسم)
جرعه، نوش، افراط در شرب، شرب

فارسی به عربی

سلسبیل , وعد

پیشنهاد کاربران

در پاسخ به آقای یاشار نیازی
شما ادعا کردید که یهودیان از روی متون دینی خودشان برای ما تاریخ ساخته اند! عجب . اونوقت بر چه اساسی و بر پایه کدوم سند و مدرک همچنین حرفی زدید؟ کدوم سند تاریخی این ادعا های شما رو ثابت میکنه؟
...
[مشاهده متن کامل]

کتیبه خشایار شاه هخامنشی که تو شهر وان ترکیه هست رو هم یهودیا ساختن ؟ خب جعل یه ادعاست و ما منتظریم ثابت کنید!
اگه هخامنشیان و کوروش دروغ بودند چطور کوروش توسط تومروس به قتل رسید؟؟؟ تازه اون توموروس چطور ثابت شد ترکه؟؟؟؟؟
در مورد دوهزاری های امثال زهتابی که برای دولت صدام و ضد کشور ما کار کرده به وطن فروشیش و کارنامه سیاه و قهوه ایش کار ندارم.
ادعا هاش توسط کدوم منابع تاریخی تایید میشه؟؟؟ کجاش اظهر من الشمسه؟؟؟؟
گچ پژ به حروف الفبا ۲۰۰ سال بعد از نظامی اضافه شد؟؟؟؟؟ ثابت کنید ! دلیل و مدرک و تاریخ مکتوب ارائه بدید؟!
خب ادعایی در مورد ترک بودن مولانا و چندین نفر دیگ معرفی کردید!
خب فرض میکنیم ترک بودن! کتبشون به ترکی رو معرفی کنید!
مولانا ۲۷۰۰۰ به حروف بیست و هفت هزار بیت تقریبا شعر به فارسی داره! ۲۷ بیت به ترکی شعر گفته؟؟؟ اگه هم گفته میتونی ثابت کنی گفته ؟؟؟
عبارت ( این گرسنه چشم آخر سیر نشد ز ایشان ) برای ما قابل درک نیست؟؟؟؟؟
خب بریم سراغ ادعا های ی بعدی
ریشه شناسی زبانی!
ریشه یابی واژگان باید مبنای دقیق استدلالی و همچنین مبنای صحیح تاریخی داشته باشه. بالای ۸۰ درصد ریشه یابی هایی که شما و امثال شما انجام میدید بر مبنای شباهت لفظی� کمتر از ۵۰ درصد و همچنین مغالطه لفظی و همچنین بدون هر گونه سند تاریخی هست! هر واژه ای رو که می شنوید با ترکی مقایسه میکنید و هدفتون اینه اشتراکی تو ترکی باهاش پیدا کنید غافل از اینکه شاید اون کلمه وام واژه بیگانه در ترکی باشه: ) ) )
نمونه اش رو در ریشه یابی بدون سند شما در کلمه ( نسیم ) دیدیم. برای ریشه یابی باید بن واژه رو گرفت و در هر دو زبان بررسی کرد به کمک شواهد تاریخی!
حالا من میخوام به سبک شما استدلال کنم و ادعا کنم.
دونالد ترامپ و ایلان ماسک ترک هستند!
دون ( لباس زنانه ) آلد ( از مصدر آلماخ به معنای خریدن ) = دونالد یعنی کسی که لباس زنانه خرید: ) ) ) ) )
ایلان در زبان ترکی به معنای مار هست و از اونجایی که ایلان ماسک مثل مار باهوشه این لقب توسط مادر بزرگش که از ترکان قلعه حسن خان هست روی او نهاده شد: ) ) ) )
یا دیگ اوجش تو ریشه یابی سمی کلمه نسیم.
کلمه ترک و تریاک چون در سه حرف ت ر ک مشترک هستن پس تریاک از ترک گرفته شده: ) ) ) )
این دقیقا مشابه استدلال شما در مورد واژه نسیم بود که گفتید نسیم از اس به معنی بوز گرفته شده و چون اس کم حجم تر و ۱ واجی هست ریشه ست؛ ) ) ) )
پس باید تریاک هم از ترک گرفته شده باشه طبق منطق شما!
بیش از ۸۰ درصد ریشه یابی های شما اینطوریه!
ایراد اول مغالطه لفظی دوم نداشتن منبع مستند تاریخی!
زبان جدیدی مثل فارسی!
خب به گواهی تاریخ حداقل ۲۵۰۰ سال قدمت مکتوب به فارسی وجود داره� که شامل کتب نوشته شده در دوران ساسانیان و پس از اسلام و کتیبه های موجود از دوران هخامنشی و اشکانی و . . . . . اینجا صحبت از عناصر مکتوب با سند های قوی و تمدن های متمرکز همراه با سیستم حقوقی و اداری پیشرفته برای مدیریت یک امپراتوری بزرگ هست نه صرفا زندگی دست جمعی کنار یک رود!!!!
خب از قبل از اسلام یعنی از قبل از بنی امیه که هم دوره کتیبه های اورخون هست چه آثار مکتوبی به زبان ترکی وجود داره؟؟؟؟ بعدشم
کتیبه و سنگ نویس های اورخون برای زمانیه که تو ایران کتاب مینوشتن!!!! ینی یه عده رو کاغذ� مینوشتن در حالی که تازه بعضیا رو سنگ نوشتن رو یاد گرفته بودن!
زبان قرار دادی هست!
اصولا تمامی زبان ها قراردادی هستن و برای ارتباط بین مردم به وجود اومدن . زبان یه پدیده انتزاعی _ اجتماعی هست که وظیفه ش حمل واژگان بر پدیده های خارج و داخل ذهن هست!
زبان درباری!
یعنی چی زبان درباری؟ یه حرفی هست که الان امثال مو قشنگ یا همون بیل گولوش سالار احمدیه تو اینستاگرام مدتیه دارن میگن. منظورت همونه ؟ اگه منظورتون همونه و میخوای بگی فارسی توسط دربار ترکان ساخته شده؟ خب سوال خیلی ساده. کی و کجا در کدام برهه تاریخی؟؟؟

در جواب مدیاتک
1 - در مورد مطالعه فرمودید، مطالعه چیز بدی نیست من همیشه مطالعه می کنم، شما هم بی زحمت مطالع بکنید.
2 - در مورد یگانه فاتح تاریخ چنگیز خان بزرگ فرموده اید، چطور شده وقتی صحبت از داریوش و کوروش جعلی می شود صحبت از قتل و غارت آنها نمی شود و فقط شکوه آریایی و تسلط مورد بحث است "یاخچی اولاندا خانیمدان دی، پیس اولاندا قاراواشدان دی؟"
...
[مشاهده متن کامل]

3 - دوست عزیز، خوانش شماو اسلاف شما از شعر نظامی صحیح نیست.
( گ، چ، پ، ژ ) حداقل دویست سال بعد از نظامی توسط شیخ فضل الله نعیمی تبریزی در تبریز به حروف الفبا اضافه شده، مصحح محترم به چه دلیلی گُرد را کُرد خوانده اند شما هم می دانید.
آن رئیسه گرد صحیحه نه کرد، زمان نظامی کشیده بر ک مرسوم نبود کر را تصحیح کنندگان گر کردند ولی گرد را کرد نگه داشته اند به گمان اینکه کرد صحیحه در حالیکه هیچ دیوان نظامی از کرد بودن حرفی به میان نیامده و احتمال مادر کرد در گنجه صفر بوده. . . حتی رئیسه هم نام مادرش نبود اینجا هم رئیسه و هم گرد را صفت آورده نظامی در با شهامت بودن مادرش.
صحیحش اینطوریه:
گر مادر من رئیسه گُرد. مادر صفتانه پیش من مُرد.
4 - ترکان چون فاشیست نبودند و دارای اعتماد به نفس کافی بودند در توسعه فارسی نقش اول و آخر را داشته اند. ما فارس کردیم یعنی چه؟ منظور از "ما" دقیقا چیست؟
5 - دلایل و مستندات ارائه کنید، فارس اصیل که ساکن یزد و کرمان و سمنان هستش هنوز با این ترکیب بیگانه است؟ ادعای شما اسباب تفریح است.
6 - خوب اظهر من الشمس هستش که یهودیان از روی کتابهای دینی خود برای شما تاریخ جعلی آریایی را نوشته اند، استاد پورپیرار و پروفسور زهتابی و دیگر دانشمندان بر این مدعا با دلایل و مدارک و منطق صحه گذاشته اند.
7 - اگر به سوالات شما جواب داده نشد و یا قانع نشدید باز هم بفرمایید.

جواب به جناب محمود اقبالی و رضا مدیاتک
جناب مدیاتک، مغول و تاتار تبار بودن، خودش جای مباهات بسیار دارد که سه قرن بر کل دنیای قدیم حکمرانی کرده اند و هیچ ملتی حتی به گرد پاهای آنها نمی رسد یعنی اول به اندازه اونها باشیم بعد صحبت اونها رو بکنیم. این توهمات ایرانشهری و جعلیات یهودی پرده ای جلوی چشمان پان ایرانیستها و اخلاف پالانی ها کشیده که گویا در روی ابرها و آسمانها زندگی می کنند خواهشا تنزل فرموده تشریف بیاورید روی زمین واقعیتها را ببینید. من بارها عرض کرده ام بصورت دقیق و صائب گفته و فرضیه شخص را مورد تحلیل قرار دهید و به قول مثل ترکی: "آب هفت دره را جمع نکرده و جاری ننمایید" یعنی مغالطه نفرمایید، منطق حکم می کند که در حوزه ای که قوی هستید مباحثه نمایید، در حوزه ریشه شناسی زبان، حریف ترکی، زبان عربی و سایر زبانهای اصیل و ریشه دار هستند. در زبان جدیدی مانند فارسی که ذاتا یک زبان قراردادی هستش، صحبت از ریشه و اصل کلمه خیلی مضحک هستش، شما هم بهتر است که نقاط قوت زبان فارسی را شناسایی کرده و در آن حوزه ها هماورد طلب کنید. بحث ریشه نه تنها در حد و قواره فارسی نیست بلکه پرداختن به آن عقل و منطق محقق را زیر سوال می برد. در یک زبان قراردادی، صحبت از ریشه کلمه واقعا چه معنایی دارد؟ به نظر من یکی از نقاط قوت فارسی، داشتن هجاهای بلند در کلمات می باشد که از این قابلیت جهت تحریک جنسی مردان توسط زنان استفاده شده و فارسی را به یک زبان قدرتمند حرمسرایی تبدیل کرده و به همین دلیل است که غزلیات در فارسی خیلی انکشاف نموده است. شماها و امثال شماها درباره اشعار و غزلیات نغز فارسی مقاله بنویسید بیشتر موفقید. زیرا فارسی در ایران، زبان ملت نبوده و زبان دربار و دیوان بوده و به همین علت نه ادبیات شفاهی دارد و نه فولکلوری. در نتیجه ادبیات فارسی خلاصه می شه در چاپلوسی و مداحی شاهان و زبان حرامسراها.
...
[مشاهده متن کامل]

در مورد ترکان پارسی گوی که اکثریت ستارگان ادبیات فارسی را تشکیل می دهند. نیازی به یادآوری اشعار نظامی مثل: "پدر بر پدر مر مرا ترک بود، به فرزانگی هر یکی گرگ بود". یا شعار مولوی: "رها کن حرف هندو را، ببین ترکان معنی را، من آن ترکم که هندو را نمی دانم، نمی دانم".
نمی باشد که لابد معنای نزدیک "ترک" به معنی "خلق و ملت ترک" را رها کرده و به دلایل معلوم، تلاش برای یافتن معنای دوم و سوم و استعاره و فلان خواهید رفت.
برای اثبات مدعایم معنی " گرسنه چشم" در مصرع "این گرسنه چشم، آخِر، هم سیر نشد ز ایشان. " در شعر خاقانی برای کدام فارس زبانی قابل فهم است در صورتی که در ترکی، مثل نقل و نبات استفاده می شود. ابزار تفکر در انسان زبان مادری است. چشم پوشی به این حقیقت، فقط دو نقطه را اثبات می کند که گوینده این حرف یا مغرض است یا بی اطلاع.
شرم و حیا هم چیز خوبی است.

جواب به مدیاتک عزیز
نوشته پر از احساسات جانبداری و دور از منطق شما، برای جوسازی و جذب افراد احساساتی مناسب است ولی شایسته یک محفل علمی نیست، مثال های شما وبال گردن خودتان شد.
مگر نه این است که پدر شعر فارسی ( رودکی ) بنا به اقرار و اذعان لسان غیب ( حافظ شیرازی ) خودش ترک است.
...
[مشاهده متن کامل]

خیز تا خاطر به آن "ترک سمرقندی" دهیم،
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی.
حتما خواهید گفت که اینجا منظور از "ترک"، معنای دور آن قصد شده و منظورش "زیبا روی" بوده است همچنان که "می" و "باده" و "شاهد" را در اشعار خیام نیشابوری و حافظ به "عشق خدایی" منتسب می کنید که واقعا اسباب استهزا است.
دوست عزیز مصدرهای شینی که رودکی به کار برده و قبل از آن کسی بکار نبرده محصول ترکی اندیشیدن و فارسی سرودن رودکی است که ترکان پارسی گویی مانند نظامی و خاقانی و صائب و سوزنی سمرقندی و . . . کم نبودند که با وام گیری از فرهنگ و زبان غنی ترکی بر غنای زبانی و ادبی فارسی افزوده اند.
بوی جوی مولیان آید همی
دقت می کنید با آنکه از لحاظ وزنی هیچ اشکالی بوجود نمی آمد رودکی که بجای "آیدهمی" از "همی آید" استفاده کند ولی تحت تاثیر زبان التصاقی ترکی، خاصیت التصاقی ترکی را وارد فارسی کرده است.

نوش واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �nuš� در فارسی میانه می باشد این واژه به شکل �nūša� در فارسی باستان کاربرد داشته است .
فرضیه ی شما درباره ی تطور واژه ی �نوش� از ترکی �ایچ� ( i� ) خلاقانه است و تلاشی ارزشمند برای پیوند دادن زبان شناسی تاریخی ترکی و فارسی. حالا بیایید به صورت دقیق، بر اساس داده های زبان شناسی تطبیقی، ریشه شناسی و تحول آوایی، آن را بررسی کنیم.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
🧠 خلاصه فرضیه شما:
1. ریشه �نوش� ( به معنای نوشیدن ) در فارسی از �ایچ� ( i�، نوشیدن ) ترکی گرفته شده.
2. مسیر تحول:
i� → iş → oş → noş
با ابدال واجی �چ� به �ش�، سپس �i� به �o�، و افزودن �ن� در آغاز.
- - -
📚 بررسی علمی و زبان شناختی:
۱. بررسی ریشه ی �نوش� در فارسی
در فارسی کلاسیک و میانه، واژه ی نوش کاربردهایی چون:
نوشیدن ( مصدر: نوشیدن )
به معنای گوارا، خوش، شیرین ( مثلاً: نوش دارو )
متضاد �نیش� در ادب کلاسیک
🔹 طبق فرهنگ ریشه شناسی دکتر حسن دوست و واژه نامه دهخدا:
> �نوش� ← از فارسی میانه nōš ← از اوستایی naošā - به معنای خوش، دل پذیر، شیرین
در متون اوستایی، ریشه ی nao - /nava - ( نو = جدید، خوب، نیک ) واژه ی āša - ( خوبی، نظم ) ترکیب می شود.
📘 منبع: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch و Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen
۲. ریشه ی ترکی "i�"
در ترکی ( از ترکی باستان تا ترکی استانبولی و آذربایجانی ) ، i�mek مصدر نوشیدن است.
واژه ی i� به معنای داخل، درون و هم چنین نوشیدن است.
واج شناسی:
"i�" ← از ترکی باستانی ( Orkhon T�rk�esi ) : i� -
نمونه: "İ� su" = آب بنوش
اما نکته ی مهم: هیچ سند تاریخی وجود ندارد که این واژه در فارسی باستان یا اوستایی از ترکی قرض گرفته شده باشد. بلکه این واژه از دوره ی متأخر وارد برخی لهجه ها و فارسی عامیانه شده.
📘 منبع: Clauson, An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth Century Turkish
- - -
🧪 بررسی مسیر پیشنهادی تحول آوایی شما:
مرحله فرضی واژه بررسی زبان شناسی
۱ i� → iş ابدال چ به ش در زبان فارسی رایج نیست مگر در وام واژه های خاص ( مثلاً در لهجه ها ) .
۲ iş → oş تغییر واکه i به o بدون زمینه ی واجی ( مثل مجاورت لب گرد یا حلقی ) نادر است.
۳ oş → noş افزودن ن - در فارسی به ندرت در ابتدای واژه ها اتفاق می افتد، مگر در حالت های خاص یا تحریف عوام.
🟠 مثال هایی مانند ایگو → نیکو یا آورد → نبرد، تحولات ساختاری متفاوتی دارند و از نظام ریشه سازی ایرانی بهره می برند، نه ابدال صوتی محض.
- - -
💬 نظر در مورد �اوش� در اوستا
واژه ی uš ( اوَش یا اُش ) در اوستا به معنای �خواب، استراحت� آمده است.
ریشه ی هندواروپایی: u̯es - / u̯ek - = to rest, sleep
ترکیب هایی مثل uštāna ( به معنای خوابیده، خفته ) یا uštānahe در گاثاها دیده می شود.
📘 منبع: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch؛ Yasna, Vendidad edition by Geldner
➕ بنابراین، واژه ی �اوش� در اوستا هیچ ربطی به ریشه ی ترکی ندارد و از ریشه ی جداگانه هندواروپایی آمده.
- - -
🔍 درباره واژه �ایچ� در فارسی میانه
در برخی منابع مانند Mackenzie, CPD آمده:
ēč = هیچ / تهی / خالی
فارسی میانه: ēč
پارسی باستان: aiva - čiy ← ( نه به معنای نوشیدن )
❗ این �ایچ� کاملاً متفاوت از �i� ترکی است، چه از نظر معنا و چه ریشه شناسی.
- - -
✅ جمع بندی علمی:
نکته نتیجه
واژه �نوش� ریشه در اوستایی naošā - ( دلپذیر، خوش ) دارد. مستقل از ترکی.
واژه �i� ترکی واژه ای اصیل در خانواده زبان های ترکی. وارد فارسی رسمی نشده.
تطور آوایی پیشنهادشده از نظر زبان شناسی کم پشتوانه است. تحولات آوایی مطرح شده در این مسیر در زبان های ایرانی مستند نیستند.
واژه �اوش� در اوستا از ریشه ای هندواروپایی است. به ترکی ربطی ندارد.
- - -
🔧 نتیجه گیری نهایی:
فرضیه ی شما از نظر تطبیقی جالب است و نشان دهنده علاقه و تحلیل شماست، ولی از منظر زبان شناسی تاریخی، با داده های متقن هم خوان نیست. �نوش� در فارسی از ریشه ای اوستایی آمده و به احتمال بسیار زیاد وام واژه از ترکی نیست. واژه ی ترکی �i� نیز منشأ مستقل دارد.

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی نوش از ریشه ی واژه ی نوشیدن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

نوشنوشنوشنوش
نوش =فعل امرمنفی به معنای// نگو //است درزبان لکی.
صرف فعل :
نوشم =نگویم
نوشی /نوشین =نگویی
نوشه =نگوید
نوشیم /نوشیمن =نگوییم
نوشینان=نگویید
نوشن =نگویند
نوش =noosh
درزبان لکی این واژه به معنای ( نگو ) است و نوعی فعل امر منفی است . ومتضاد آن بوش است که به معنای بگو است .
البته درزبان فارسی این واژه به معنای ( نوشیدن ) است .
و مجازا به معنای گواری وجود و نوش جان و . . . . . به کارمی رود و به معنای فعل دعایی است .
کلمهٔ نوش به معنای جاوید و جاویدان می باشد. بنابراین عبارت "نوش جان" در فارسی که به هنگام میل کردن غذا به کار برده می شود، به مفهوم "جانت نامیرا" استفاده می شود.
نوش در زبان لکی به معنی نگو است
نوش = نگو
بوش = بگو
شهد
پیشنهادbon. . . . . . . . or enjoy
گاهی نوش به تنهایی معنی: گوارا باد، نوشِ جونِت!
نوش به معنی نزدیک و قرین و مجاور نیز آمده است. نوش جان به معنی نزدیکی با جان بوده است که برای
ادای نوازش از میهمان بیان می شده. . . نوشدارو را دوای قرین به جان و دلنواز گویند. . . نوش آفرین کسی ست که به جان و روح ما نزدیک است یا نزدیکی با آنرا میسر می سازد ( جانبخش )
...
[مشاهده متن کامل]

نوشک روان ، انوشیروان بمعنی دارای جان و عمر جاوید بوده است.

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)