پاسخ به یاشار نیازی:
1 - شما بسیار نیازمند مطالعه تاریخ و زبان و ادبیات هستید چون نه معنا و مفهوم اشعار ار می دانید و نه درک درستی از تاریخ دارید .
2 - وقتی برای شما قتل و غارت و بربریت مغولها باعث افتخار است گفگتو با شما بیهوده می باشد .
... [مشاهده متن کامل]
3 - در مورد نظامی شعر جعلی شما هیچگونه تاییدی ندارد چرا که کرد و ایرانی بودن مادر نظامی در همه رفرنسها آمده است همچنین نظامی می فرماید :
سخن گوینده پیر پارسی خوان
چنین گفت از ملوک پارسی دان
*******
به آیین ملوک پارسی عهد
بخوابانید خسرو در آن مهد
*****
در زیور پارسی و تازی
این تازه عروس را طرازی
دانی که من آن سخن شناسم
کابیات نو از کهن شناسم
ترکی صفت وفای ما نیست
ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید
او را سخن بلند زاید
********
گرچه بهرام سربلندی داشت
دانش و تیغ و زورمندی داشت
تازیان را دهد ولایت و گنج
پارسی زادگان رسند به رنج
کس نمی خواست کو شود برگاه
چون خدا خواست بر نهاد کلاه
*********
پهلوی خوان پارسی فرهنگ
پهلوی خواند بر نوازش چنگ
شاعران عرب چو در خوشاب
شعر خواندند بر نشید رباب
شاه فرهنگ دان و شعرشناس
4 - ما ترکهای مهاجم را در ایران نخست مسلمان و سپس فارس کردیم درباره مولانا در ویکی پدیا ترکی می خوانیم :
Mevlana, yaşamının b�y�k bir b�l�m�n� eserlerini �rettiği ve 1273'te �ld�ğ� Farslaşmış Sel�uklu Sultanlığı altında yaşadı
درباره زبان فارسی مولانا نیز پیشتر در بخش خودش نوشته بودم .
5 - درباره گرسنه چشم باید بدانید این ترکیب کهن فارسی است :
در فارسی میانه و فارسی دری، ترکیب های �X چشم� برای صفت سازی بسیار رایج بوده اند: تنگ چشم، گشاده چشم، بدچشم، گرسنه چشم، سیه چشم.
در حالیکه در ترکی قدیم ( ترکی باستان و ترکی اویغوری ) ، این نوع صفت سازی با �g�z� رایج نبوده است و از زبان فارسی وام گیری شده است .
6 - درباره ارادت یهودیان به ایرانیان نام کوروش بزرگ در کتابهای دینی آنها امده است :
کتاب عزرا : فرمان کوروش برای بازگشت یهودیان به اورشلیم و بازسازی معبد.
کتاب اشعیا : کوروش را �مسیح خداوند� ( برگزیده ) می نامد؛ یعنی کسی که مأمور انجام اراده خداست.
کتاب دانیال:به شاهنشاهی کوروش اشاره می کند که به فتح بابل توسط کوروش و سیاست او در بازگرداندن مردمان تبعیدشده به سرزمین شان مربوط می شود .
7 - شما به هیچ یک از پرسشهای من پاسخ ندادید و به دنبال سفسطه رفتید .
جناب آقای یارشا نیازی یا سعید سرور یا امین عبدالرضا یا بهنام رضایی درباره شرم حیا گفتی درباره کسی هست که کارش دروغگو یی جعل کردن منابع ها توهین زمین زمان این واژه درباره صدق نمیکنه یعنی فقط این واژه براش هست برای زبان خودش هویت درسته که کارش بیشتر خنده دار چون یک کار بی تاثیر و الکی و بیخود هست
... [مشاهده متن کامل]
دیوار حاشا بلند نگو که من این اسم نیستم دقیقاً داری کارهای همین افراد را انجام میده
معنی ضرب المثل دروغگو دشمن خداست : شخصی که دروغ می گوید فکر می کند فردی زرنگ است؛ در صورتی که در قرآن جز گناهان کبیره است.
امام حسن عسگری می فرماید: تمام ناپاکی ها و گناهان از دروغ گفتن انسان سرچشمه می گیرد و کسی که دروغ می گوید یعنی به خدا ایمان ندارد. دروغ گفتن جزو بدی ها و زشتی های انسان است.
مفهوم ضرب المثل دروغگو دشمن خداست
فرد دروغگو نزد خداوند شخص پست و کوچکی است؛ ریشه دروغ هم در همین حقارت شخص است، چرا که خیلی راحت تن به دروغ داده است.
اگر دروغ گفتن جز عادت انسان بشود، او را از دایره ایمان دور می کند؛ چنین فردی از منافقین است و دشمن خداست. مانع اصلی بدی های عقل شراب است؛ چون شراب نمی گذارد عقل درست کار کند، دروغ از شراب هم بدتر است و دیگر کسی حرف راست دروغگو را باور نمی کند.
داستان یا تاریخچه دروغگو دشمن خداست
فردی نزد پیامبر رفت و گفت من نماز می خوانم، عمل منافی عفت انجام می دهم، دروغ هم می گویم کدام را اول ترک کنم؟پیامبر فرمودند اول دروغ را، آن فرد در نزد پیامبر قسم خورد دروغ نگوید، وقتی که از نزد پیامبر رفت، وسوسه های شیطانی بر او غلبه کرد و این فکر را کرد که اگر این کار را انجام دهد و پیامبر فردا از او سوال بپرسد نمی تواند دروغ بگوید، به همین علت نگفتن دروغ سرچشمه تمام ترک گناهان او گردید.
گسترش و باز آفرینی دروغگو دشمن خداست
شخص دروغ را از خانواده، محیط، دوست و اجتماعی که در آن زندگی می کند، یاد می گیرد وگرنه هیچکس ذاتا دروغگو نیست و دروغ گفتن کاملا اکتسابی است. دروغ باعث از بین رفتن اعتماد بین دو طرف می شود و روابط بین آن ها را از بین می برد.
دروغگویی دوستی ها را برهم می زند و باعث می شود فرد گوشه گیر و تنها شود. شیخ انصاری می فرمایند، دروغ چه به شوخی، چه جدی، چه کوچک، چه بزرگ، حرام است. انشا با موضوع ضرب المثل دروغگو دشمن خداست
مقدمه: امام علی در زمینه دروغ می فرمایند: قلب کودک همانند زمین پاک و آماده ای است که هر چه در آن کاشته شود پرورش می یابد. دروغ بذری است که به وسیله اطرافیان آبیاری می شود و بعد از مدتی تبدیل به یک درخت تنومند می شود و از بین بردن آن زحمت زیادی دارد؛ بنابراین دروغ گفتن یاد گرفتنی است و حواسمان باشد که راست گفتن را جانشین دروغ گفتن کنیم.
بدنه: اگر کسی دروغ بگوید از رحمت خداوند دور می شود و مورد خشم و لعنت خداوند قرار می گیرد؛ همچنین باعث ایجاد حال بد در فرد راستگو می شود.
نتیجه: دروغ کار ناشایستی است چه مصلحتی چه غیر مصلحتی؛ البته مصلحتی وجود ندارد. دروغ گفتن رابطه های زناشویی را هم از بین می برد و باعث جدا شدن می شود. دروغگویی دشمنی و جنگ با خداست؛ چرا که خداوند جهان را براساس راستگویی و نیکویی بنا نهاده است. خیلی ها انسان های راستگو را مسخره می کنند، در صورتی که آن ها زندگی سالم و درستی دارند و پیش خدا بنده ای عزیز هستند و خداوند و در همه جا هوای آن ها را دارد.
اصطلاح انگلیسی ضرب المثل دروغگو دشمن خداست✅ به پایان ضرب المثل دروغگو دشمن خداست رسیده ایم، اگر دیدگاهی در این رابطه دارید حتما آن را از بخش نظرات با سایر کاربران به اشتراک بگذارید.
ادعاهای نادرست و تحریف شده تاریخی، زبانی و فرهنگی است که به طور گسترده در برخی جریانات شبه علمی و ایدئولوژیک دیده می شود. با کمال احترام، اجازه دهید با استناد به منابع معتبر و علمی به صورت مستدل و با آرامش به چند نکته کلیدی پاسخ دهم:
- - -
۱. درباره مغول و تاتار بودن و �حکمرانی سه قرن بر کل دنیای قدیم�
واقعیت تاریخی:
مغول ها ( مردمانی از مغولستان و شمال چین کنونی ) در قرن سیزدهم میلادی امپراتوری بزرگی بنا کردند که از شرق آسیا تا اروپای شرقی گسترده بود. اما این امپراتوری در نهایت به چند خان نشین تقسیم شد و حکومت آن ها بر مناطق مختلف زودگذر بود. همچنین �تاتار� اصطلاحی است که اغلب به قبایل ترک زبان و مغول زبان اشاره دارد اما در بسیاری موارد به صورت کلی و نادرست به گروه های مختلف اطلاق شده است.
منابع معتبر:
کتاب های تاریخی معتبر مثل:
The Mongol Empire: Genghis Khan, His Heirs and the Founding of Modern China نوشته جان من ( John Man )
The History of the Mongol Conquests نوشته ج. جی. بلک ( J. J. Black )
The Cambridge History of Inner Asia
این منابع توضیح می دهند که امپراتوری مغول یک دوره درخشان تاریخی داشت اما هم زمان با محدودیت ها، فروپاشی و تعامل پیچیده با تمدن های مختلف مواجه بود.
- - -
۲. درباره فارسی به عنوان �زبان قراردادی� و نقد ریشه شناسی در آن
واقعیت زبان شناسی:
هیچ زبانی �فقط قراردادی� نیست؛ تمام زبان ها تاریخی و دارای ریشه ها و تحولاتی هستند. زبان فارسی هم مانند دیگر زبان ها ریشه های عمیق در خانواده زبان های هندواروپایی دارد و تحول آن از فارسی باستان، اوستایی و میانه کاملاً مستند است.
بررسی ریشه ها و تحول کلمات یکی از ارکان اصلی زبان شناسی تاریخی است و به فهم بهتر فرهنگ و تاریخ کمک می کند. رد کردن این روش علمی به کلی غیرمنطقی است.
منابع معتبر:
A Grammar of the Persian Language نوشته W. Wright
The Cambridge Encyclopedia of the World's Ancient Languages
مقالات و کتاب های زبان شناسی تاریخی فارسی از دانشگاه های معتبر مانند دانشگاه تهران و دانشگاه کمبریج
- - -
۳. درباره ادبیات فارسی و ارتباط آن با جامعه ایرانی
ادبیات فارسی فقط �زبان دربار و دیوان� نبوده، بلکه طی هزار سال در میان اقوام و طبقات مختلف رشد کرده و آثار شفاهی، فولکلور، شعر و داستان های عامیانه بسیاری دارد که در فرهنگ ایران ریشه عمیقی دارند.
غزلیات فارسی، چه از سعدی و حافظ و چه از نظامی و مولوی، حامل مفاهیم فلسفی، عرفانی، اجتماعی و انسانی بسیار ارزشمند هستند که در همه جهان مورد احترام اند.
درباره استفاده از زبان فارسی در دربار و ادبیات، این موضوع برای بسیاری از زبان های کلاسیک دنیا صدق می کند و دلیلی بر �بی ریشه بودن� یا �زبان قراردادی� نیست.
منابع معتبر:
History of Persian Literature ( تاریخ ادبیات فارسی ) از جیمز هایدن ( James H. Hyde )
آثار پژوهشی استادانی مثل بدیع الزمان فروزانفر و جلال الدین همایی
- - -
۴. درباره اشعار نظامی و مولوی و نسبت دادن آن ها به ترک بودن شاعران
نظامی گنجوی و مولوی هر دو شاعران برجسته ایرانی هستند که هر کدام زمینه فرهنگی و زبانی خود را دارند، اما هویت قومی آن ها مطابق مستندات تاریخی ایرانی است. در اشعار آن ها گاه اشاره به قومیت ها و نژادهای مختلف شده که بیانگر تعامل فرهنگی و شناخت تاریخی آن هاست.
تفسیر گزینشی و تحریف شده اشعار، بدون توجه به متن کامل و بستر تاریخی، روش علمی نیست.
منابع معتبر:
تحقیقات زبان شناسی و تاریخی درباره زندگی و آثار نظامی و مولوی از جمله کتاب های معتبر دانشگاهی و مقالات علمی منتشر شده در مجلات بین المللی
- - -
۵. درباره مثال �گرسنه چشم� در شعر خاقانی
در زبان ها، بسیاری از اصطلاحات و تعبیرها مشترک یا شبیه هستند، زیرا فرهنگ ها به هم تأثیر گذاشته اند. اینکه یک اصطلاح در ترکی و فارسی به شکل متفاوتی به کار رود، دلیلی بر تعلق صرف آن به یکی از زبان ها نیست. فرهنگ و زبان دو سوی یک فرآیند تعاملی تاریخی هستند.
در شعر و ادبیات همیشه باید به زمینه و معنای اصطلاحات توجه کرد و تحلیل سطحی کافی نیست.
- - -
جمع بندی و پیشنهاد
تاریخ و زبان شناسی علمی و متکی به مستندات دقیق و گسترده است. دیدگاه های یک جانبه، تحریف شده و ناپخته، جز ایجاد تفرقه و سردرگمی نتیجه ای ندارد.
پیشنهاد می کنم برای یادگیری بهتر و نقد ادعاهای مشابه، به منابع علمی دانشگاهی مراجعه شود و به متخصصان تاریخ، زبان شناسی و ادبیات اعتماد شود.
- - -
جواب به جناب محمود اقبالی و رضا مدیاتک
جناب مدیاتک، مغول و تاتار تبار بودن، خودش جای مباهات بسیار دارد که سه قرن بر کل دنیای قدیم حکمرانی کرده اند و هیچ ملتی حتی به گرد پاهای آنها نمی رسد یعنی اول به اندازه اونها باشیم بعد صحبت اونها رو بکنیم. این توهمات ایرانشهری و جعلیات یهودی پرده ای جلوی چشمان پان ایرانیستها و اخلاف پالانی ها کشیده که گویا در روی ابرها و آسمانها زندگی می کنند خواهشا تنزل فرموده تشریف بیاورید روی زمین واقعیتها را ببینید. من بارها عرض کرده ام بصورت دقیق و صائب گفته و فرضیه شخص را مورد تحلیل قرار دهید و به قول مثل ترکی: "آب هفت دره را جمع نکرده و جاری ننمایید" یعنی مغالطه نفرمایید، منطق حکم می کند که در حوزه ای که قوی هستید مباحثه نمایید، در حوزه ریشه شناسی زبان، حریف ترکی، زبان عربی و سایر زبانهای اصیل و ریشه دار هستند. در زبان جدیدی مانند فارسی که ذاتا یک زبان قراردادی هستش، صحبت از ریشه و اصل کلمه خیلی مضحک هستش، شما هم بهتر است که نقاط قوت زبان فارسی را شناسایی کرده و در آن حوزه ها هماورد طلب کنید. بحث ریشه نه تنها در حد و قواره فارسی نیست بلکه پرداختن به آن عقل و منطق محقق را زیر سوال می برد. در یک زبان قراردادی، صحبت از ریشه کلمه واقعا چه معنایی دارد؟ به نظر من یکی از نقاط قوت فارسی، داشتن هجاهای بلند در کلمات می باشد که از این قابلیت جهت تحریک جنسی مردان توسط زنان استفاده شده و فارسی را به یک زبان قدرتمند حرمسرایی تبدیل کرده و به همین دلیل است که غزلیات در فارسی خیلی انکشاف نموده است. شماها و امثال شماها درباره اشعار و غزلیات نغز فارسی مقاله بنویسید بیشتر موفقید. زیرا فارسی در ایران، زبان ملت نبوده و زبان دربار و دیوان بوده و به همین علت نه ادبیات شفاهی دارد و نه فولکلوری. در نتیجه ادبیات فارسی خلاصه می شه در چاپلوسی و مداحی شاهان و زبان حرامسراها.
... [مشاهده متن کامل]
در مورد ترکان پارسی گوی که اکثریت ستارگان ادبیات فارسی را تشکیل می دهند. نیازی به یادآوری اشعار نظامی مثل: "پدر بر پدر مر مرا ترک بود، به فرزانگی هر یکی گرگ بود". یا شعار مولوی: "رها کن حرف هندو را، ببین ترکان معنی را، من آن ترکم که هندو را نمی دانم، نمی دانم".
نمی باشد که لابد معنای نزدیک "ترک" به معنی "خلق و ملت ترک" را رها کرده و به دلایل معلوم، تلاش برای یافتن معنای دوم و سوم و استعاره و فلان خواهید رفت.
برای اثبات مدعایم معنی " گرسنه چشم" در مصرع "این گرسنه چشم، آخِر، هم سیر نشد ز ایشان. " در شعر خاقانی برای کدام فارس زبانی قابل فهم است در صورتی که در ترکی، مثل نقل و نبات استفاده می شود. ابزار تفکر در انسان زبان مادری است. چشم پوشی به این حقیقت، فقط دو نقطه را اثبات می کند که گوینده این حرف یا مغرض است یا بی اطلاع.
شرم و حیا هم چیز خوبی است.
ادعاها نیازمند رویکردی دقیق، علمی، و مستند است. آنچه در متن بالا آمده، ترکیبی از مغالطات ادبی، سوءبرداشت های زبانی، و تحریف تاریخ زبان شناسی است. در ادامه با منابع و تحلیل دقیق، به چند محور اصلی پاسخ می دهم:
... [مشاهده متن کامل]
- - -
1. ادعای �ترک بودن رودکی� با استناد به شعر حافظ
🔴 تحلیل:
ادعای �ترک بودن رودکی� از زبان حافظ، یک سوءبرداشت کامل است. بیت معروف حافظ:
> خیز تا خاطر به آن ترک سمرقندی دهیم
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی
این شعر از حافظ است، نه از رودکی!
رودکی شاعر قرن سوم هجری بود؛ حافظ در قرن هشتم می زیست. حافظ در این بیت، در حال اشاره ی نمادین به زیبایی معشوق ( ترک سمرقندی ) است، نه اینکه درباره ی رودکی سخن بگوید یا او را ترک بنامد.
📌 نکته کلیدی:
در ادبیات کلاسیک فارسی، واژه �ترک� غالباً به معنای زیباروی یا معشوق دلربا به کار می رود، نه لزوماً با دلالت قومی. حافظ و دیگر شعرا مانند سعدی، نظامی، انوری و مولانا بارها از �ترک� به معنای زیباروی یاد کرده اند:
> به ترکستان اگر بینی تو آن ماه
سلام من رسان از دور و کوتاه
ـ ( سعدی )
- - -
2. مصدرهای �شینی� در شعر رودکی و نسبت دادن آن به �ترکی اندیشی�
🔴 تحلیل:
در زبان فارسی کهن، ساخت مصدرهایی که با � - یدن� و � - یدن� و گاه � - ن� ختم می شوند ( مانند آمدن، شدن، گفتن، رفتن، آید، همی آید. . . ) از الگوهای کاملاً بومی و هندواروپایی هستند.
📚 منبع:
Lazard, G. ( 1992 ) . A Grammar of Contemporary Persian.
Windfuhr, Gernot. ( 2009 ) . The Iranian Languages. Routledge.
این ساخت ها ربطی به ترکی ندارند. ترکی زبان التصاقی است و مصدرهای آن از نظر ساختاری کاملاً متفاوتند ( مثلاً: gelmek = آمدن، gitmek = رفتن ) .
استفاده ی رودکی از �آید همی� به هیچ وجه نشانه ی ترکی اندیشی نیست.
در فارسی میانه و فارسی دری، �همی� به عنوان قید استمرار قبل یا بعد از فعل می آمده است. ترتیب �آید همی� در این وزن عروضی، دقیق و طبیعی است.
📌 نمونه های مشابه در متون کهن:
فردوسی:
> چو خواهد که بگریزد از مرد رزم
همی تازد از بیم بر سوی بزم
بلعمی ( ترجمه تاریخ طبری، قرن ۴ هجری ) :
> همی گوید که وی شاه نشیند به تخت
این کاربردها صدها سال پیش از ورود ترکی زبانان به دستگاه دیوانی ایران رایج بوده اند.
- - -
3. ادعای تأثیر �ترکی� بر شعر فارسی
🔴 تحلیل:
واقعیت این است که زبان فارسی به لحاظ ساختاری با زبان ترکی کاملاً متفاوت است:
ویژگی زبان فارسی زبان ترکی
ریشه هندواروپایی آلتایی / ترکی
نوع زبان تصریفی تحلیلی التصاقی
ترتیب واژگان SOV ( فاعل - مفعول - فعل ) SOV
ساخت فعل ریشه صرف ریشه پسوندهای متعدد
فارسی، از دوران پیش از اسلام تا امروز، از بسیاری از زبان ها تأثیر گرفته، از جمله:
پهلوی ( فارسی میانه )
عربی ( پس از اسلام )
ترکی ( در دوره های دیوانی و ارتشی: تیموری، سلجوقی، صفوی )
مغولی، سانسکریت، و زبان های اروپایی ( در عصر جدید )
اما این تأثیرها واژگانی بوده اند، نه دستوری یا ساختاری.
فارسی هیچ گاه ساختار التصاقی ترکی را نپذیرفته، نه در مصدرسازی، نه در نحو، نه در صرف فعل.
📚 منبع:
Haig, Geoffrey. ( 2004 ) . The Invisibilisation of Kurdish: The Other Side of Language Planning in Turkey. In Language Policy and Language Issues in the Successor States of the USSR.
Johanson, Lars. ( 2002 ) . Structural Factors in Turkic Language Contacts. Curzon Press.
- - -
4. ادعای �ترک بودن� شاعران بزرگ فارسی زبان
این ادعا که نظامی، خاقانی، صائب و. . . �ترک بودند و فارسی سرا� یک تحریف هویتی و زبانی است.
واقعیت چیست؟
نظامی گنجوی: از گنجه ی قفقاز ( امروزه جمهوری آذربایجان ) . او خود را از نژاد ایرانی می داند و زبان شعرش فارسی ست. در آثارش نشانه ای از زبان ترکی نیست.
> من از اقلیم خراسانم نه از ترکستان
( در منابع دست اول نظامی نیست، اما برداشت کلی او به وضوح وابسته به سنت ایرانی ست )
خاقانی شروانی: زبان مادری اش احتمالاً تاتی یا فارسی آذری بوده، خود در اشعارش از �عجم زبان� بودنش می گوید:
> منم آن عجم که عرب را به نظم فارسی استاد است
صائب تبریزی: در تبریز زاده شد، شعر فارسی گفت، فرهنگ ایرانی و تصوف فارسی را در آثارش منعکس کرد. واژگان ترکی در اشعارش نادر و در حد اصطلاحات رایج است.
ترک زبان بودن این شاعران هیچ گاه دلیل بر �ترکی اندیشی� آن ها نیست. آن ها در دستگاه فرهنگی - ادبی ایرانی و اسلامی پرورش یافتند و به زبان فارسی اندیشیدند، نوشتند و ماندگار شدند.
- - -
✅ نتیجه گیری نهایی:
ادعای شما درباره ی رودکی و شاعران بزرگ ایرانی مبتنی بر:
سوءبرداشت از اشعار فارسی
ناآگاهی از تاریخ زبان شناسی
تحمیل تصورات مدرن قومی به متون کهن
است.
شاعران فارسی سرا، صرف نظر از زبان مادری یا محل تولدشان، در زبان و اندیشه ی فارسی زیستند و این زبان را به قله های ادبی رساندند.
- - -
پاسخ به یاشار نیازی:
1 - توهم سازی برای ترک جلوه دادن شاعرانو دانشمندان فارس زبان ایرانی صنعت پروپاگاندای چند دهه گذشته می باشد که بوسیله پانترکهایی همچون شما بازنشر می شود .
2 - شما یکبار ادعا کردیدمتنهای استانبولی را ترجمه می کنید کسی که این کار را انجام دهد کپی بودن واژه های ترکی را در می یابد ( بدون اینکه بدانند چه می گویند )
... [مشاهده متن کامل]
3 - تغییر این واژه ها را توضیح دهید :
چادر شب به چرشاف - بنفشه به منکشه - یاد است به لادس - باد آورده به بداوا - راحت الحلقوم به لکوم - بار گیر به بلگیر - گرگ بز به گربز - سفارش دادن به اسمارلاماک - پشمینه به پیشمانیه - دستی به تستی - اره دستی به تستره - تراشه به تالاش - بادجا به باجا و . . . .
4 - در ترکیه بیشتر از ما زبان فارسی بکار می رود :
ربع =چارک - وضو و غسل =آبدست - کمد =دولاب - مریض=خسته - لوستر=آویزه - خیاط=درزی - نقد =پیشین - خرده ( فارسی است ) =پراکنده - احسنت =آفرین و . . .
5 - نامهای فارسی که در ایران کاربرد ندارد بکار می برند :
بلند ( بولنت ) - بوسه - ژرف - بوسه ناز - گربز �گرگ بز ) - ژولیده - خنده - ابرو - گلبن ( گل بن ) - بندنیز ( بنده شما ) - مرت ( مرد ) - آب اندام - آگاه - روزگار - بانو - برین - یارن ( از یاری ) - فردا - برفو و برفین ( از برف ) - بردان - مژدات ( از مژده ) - شناسی - نجاتی - میران - روشن - لونت ( لوند ) - سرجان - سرتاچ ( سر تاج ) - جانر - نوزات ( نوزاد ) - زلفو ( از زلف ) - یادگار و . . . .
جواب به مدیاتک عزیز
نوشته پر از احساسات جانبداری و دور از منطق شما، برای جوسازی و جذب افراد احساساتی مناسب است ولی شایسته یک محفل علمی نیست، مثال های شما وبال گردن خودتان شد.
مگر نه این است که پدر شعر فارسی ( رودکی ) بنا به اقرار و اذعان لسان غیب ( حافظ شیرازی ) خودش ترک است.
... [مشاهده متن کامل]
خیز تا خاطر به آن "ترک سمرقندی" دهیم،
کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی.
حتما خواهید گفت که اینجا منظور از "ترک"، معنای دور آن قصد شده و منظورش "زیبا روی" بوده است همچنان که "می" و "باده" و "شاهد" را در اشعار خیام نیشابوری و حافظ به "عشق خدایی" منتسب می کنید که واقعا اسباب استهزا است.
دوست عزیز مصدرهای شینی که رودکی به کار برده و قبل از آن کسی بکار نبرده محصول ترکی اندیشیدن و فارسی سرودن رودکی است که ترکان پارسی گویی مانند نظامی و خاقانی و صائب و سوزنی سمرقندی و . . . کم نبودند که با وام گیری از فرهنگ و زبان غنی ترکی بر غنای زبانی و ادبی فارسی افزوده اند.
بوی جوی مولیان آید همی
دقت می کنید با آنکه از لحاظ وزنی هیچ اشکالی بوجود نمی آمد رودکی که بجای "آیدهمی" از "همی آید" استفاده کند ولی تحت تاثیر زبان التصاقی ترکی، خاصیت التصاقی ترکی را وارد فارسی کرده است.
پاسخ به یاشار نیازی:
1 - فرضیه مونگول ( مغول ) بودن ترکها پیشتر اثبات شده است .
2 - عده ای بیابانگرد که به زور آب دیده بودند چی را می نوشیدند ؟؟
3 - واژه ادعایی شما نخستین بار در کتاب مقدمة الادب اثر ابوالقاسم محمود بن عمر بن محمد خوارزمی زمخشری در قرن ششم هجرى آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
4 - در حالیکه شاعران ایرانی بسیار پیشتر این واژه را بکار برده اند :
رودکی:
نوش کن جام جانان و مست شو
کاین دم عمر است و بیش نیست
فردوسی:
نوشین زبانی بود و نرم سخنی بود
خردمند را زبان ز کام خوش بود
5 - واژه �nūša� در اوستا ( کتاب مقدس زرتشتیان ) ، به معنای �نوشیدنی مقدس� و �شراب مقدس� به کار رفته است. این نوشیدنی معمولاً در مراسم دینی اهمیت داشته است.
6 - در کتیبه های برخی پادشاهان ساسانی، از ترکیب �نوش� به عنوان یک صفت مثبت برای توصیف شاه یا کشور استفاده شده است؛ �نوش باد� یعنی گوارا باد .
7 - کوشش من افشاگری در برابر نوشته های خیالی و متوهمانه پانترکها می باشد .
نوش واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �nuš� در فارسی میانه می باشد این واژه به شکل �nūša� در فارسی باستان کاربرد داشته است .
فرضیه ی شما درباره ی تطور واژه ی �نوش� از ترکی �ایچ� ( i� ) خلاقانه است و تلاشی ارزشمند برای پیوند دادن زبان شناسی تاریخی ترکی و فارسی. حالا بیایید به صورت دقیق، بر اساس داده های زبان شناسی تطبیقی، ریشه شناسی و تحول آوایی، آن را بررسی کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🧠 خلاصه فرضیه شما:
1. ریشه �نوش� ( به معنای نوشیدن ) در فارسی از �ایچ� ( i�، نوشیدن ) ترکی گرفته شده.
2. مسیر تحول:
i� → iş → oş → noş
با ابدال واجی �چ� به �ش�، سپس �i� به �o�، و افزودن �ن� در آغاز.
- - -
📚 بررسی علمی و زبان شناختی:
۱. بررسی ریشه ی �نوش� در فارسی
در فارسی کلاسیک و میانه، واژه ی نوش کاربردهایی چون:
نوشیدن ( مصدر: نوشیدن )
به معنای گوارا، خوش، شیرین ( مثلاً: نوش دارو )
متضاد �نیش� در ادب کلاسیک
🔹 طبق فرهنگ ریشه شناسی دکتر حسن دوست و واژه نامه دهخدا:
> �نوش� ← از فارسی میانه nōš ← از اوستایی naošā - به معنای خوش، دل پذیر، شیرین
در متون اوستایی، ریشه ی nao - /nava - ( نو = جدید، خوب، نیک ) واژه ی āša - ( خوبی، نظم ) ترکیب می شود.
📘 منبع: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch و Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen
۲. ریشه ی ترکی "i�"
در ترکی ( از ترکی باستان تا ترکی استانبولی و آذربایجانی ) ، i�mek مصدر نوشیدن است.
واژه ی i� به معنای داخل، درون و هم چنین نوشیدن است.
واج شناسی:
"i�" ← از ترکی باستانی ( Orkhon T�rk�esi ) : i� -
نمونه: "İ� su" = آب بنوش
اما نکته ی مهم: هیچ سند تاریخی وجود ندارد که این واژه در فارسی باستان یا اوستایی از ترکی قرض گرفته شده باشد. بلکه این واژه از دوره ی متأخر وارد برخی لهجه ها و فارسی عامیانه شده.
📘 منبع: Clauson, An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth Century Turkish
- - -
🧪 بررسی مسیر پیشنهادی تحول آوایی شما:
مرحله فرضی واژه بررسی زبان شناسی
۱ i� → iş ابدال چ به ش در زبان فارسی رایج نیست مگر در وام واژه های خاص ( مثلاً در لهجه ها ) .
۲ iş → oş تغییر واکه i به o بدون زمینه ی واجی ( مثل مجاورت لب گرد یا حلقی ) نادر است.
۳ oş → noş افزودن ن - در فارسی به ندرت در ابتدای واژه ها اتفاق می افتد، مگر در حالت های خاص یا تحریف عوام.
🟠 مثال هایی مانند ایگو → نیکو یا آورد → نبرد، تحولات ساختاری متفاوتی دارند و از نظام ریشه سازی ایرانی بهره می برند، نه ابدال صوتی محض.
- - -
💬 نظر در مورد �اوش� در اوستا
واژه ی uš ( اوَش یا اُش ) در اوستا به معنای �خواب، استراحت� آمده است.
ریشه ی هندواروپایی: u̯es - / u̯ek - = to rest, sleep
ترکیب هایی مثل uštāna ( به معنای خوابیده، خفته ) یا uštānahe در گاثاها دیده می شود.
📘 منبع: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch؛ Yasna, Vendidad edition by Geldner
➕ بنابراین، واژه ی �اوش� در اوستا هیچ ربطی به ریشه ی ترکی ندارد و از ریشه ی جداگانه هندواروپایی آمده.
- - -
🔍 درباره واژه �ایچ� در فارسی میانه
در برخی منابع مانند Mackenzie, CPD آمده:
ēč = هیچ / تهی / خالی
فارسی میانه: ēč
پارسی باستان: aiva - čiy ← ( نه به معنای نوشیدن )
❗ این �ایچ� کاملاً متفاوت از �i� ترکی است، چه از نظر معنا و چه ریشه شناسی.
- - -
✅ جمع بندی علمی:
نکته نتیجه
واژه �نوش� ریشه در اوستایی naošā - ( دلپذیر، خوش ) دارد. مستقل از ترکی.
واژه �i� ترکی واژه ای اصیل در خانواده زبان های ترکی. وارد فارسی رسمی نشده.
تطور آوایی پیشنهادشده از نظر زبان شناسی کم پشتوانه است. تحولات آوایی مطرح شده در این مسیر در زبان های ایرانی مستند نیستند.
واژه �اوش� در اوستا از ریشه ای هندواروپایی است. به ترکی ربطی ندارد.
- - -
🔧 نتیجه گیری نهایی:
فرضیه ی شما از نظر تطبیقی جالب است و نشان دهنده علاقه و تحلیل شماست، ولی از منظر زبان شناسی تاریخی، با داده های متقن هم خوان نیست. �نوش� در فارسی از ریشه ای اوستایی آمده و به احتمال بسیار زیاد وام واژه از ترکی نیست. واژه ی ترکی �i� نیز منشأ مستقل دارد.
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه ی نوش از ریشه ی واژه ی نوشیدن فارسی هست
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
نوش =فعل امرمنفی به معنای// نگو //است درزبان لکی.
صرف فعل :
نوشم =نگویم
نوشی /نوشین =نگویی
نوشه =نگوید
نوشیم /نوشیمن =نگوییم
نوشینان=نگویید
نوشن =نگویند
نوش =noosh
درزبان لکی این واژه به معنای ( نگو ) است و نوعی فعل امر منفی است . ومتضاد آن بوش است که به معنای بگو است .
البته درزبان فارسی این واژه به معنای ( نوشیدن ) است .
و مجازا به معنای گواری وجود و نوش جان و . . . . . به کارمی رود و به معنای فعل دعایی است .
کلمهٔ نوش به معنای جاوید و جاویدان می باشد. بنابراین عبارت "نوش جان" در فارسی که به هنگام میل کردن غذا به کار برده می شود، به مفهوم "جانت نامیرا" استفاده می شود.
نوش در زبان لکی به معنی نگو است
نوش = نگو
بوش = بگو
شهد
پیشنهادbon. . . . . . . . or enjoy
گاهی نوش به تنهایی معنی: گوارا باد، نوشِ جونِت!
نوش به معنی نزدیک و قرین و مجاور نیز آمده است. نوش جان به معنی نزدیکی با جان بوده است که برای
ادای نوازش از میهمان بیان می شده. . . نوشدارو را دوای قرین به جان و دلنواز گویند. . . نوش آفرین کسی ست که به جان و روح ما نزدیک است یا نزدیکی با آنرا میسر می سازد ( جانبخش )
... [مشاهده متن کامل]
نوشک روان ، انوشیروان بمعنی دارای جان و عمر جاوید بوده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)