نوزود

لغت نامه دهخدا

نوزود. [ ن َ / نُو ] ( اِ ) نوزوت. رجوع به نوزوت شود :
بکردی یشت و کشتی نیز نوزود
روانت را از این ره تاره و پود.
( ارداویراف نامه از فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

نوزُود ( نوجوت، نوزوت ) - واژه مرکب اوستایی - اسم پسرانه
مراسمی است که برای پابوسی ( تشرف ) به آیین زرتشت برگزار می شود!
این مراسم بیشتر برای موبد زادگان یا هیربد زادگان انجام می شود تا به مقام موبدی یا هیربدی برسند!
...
[مشاهده متن کامل]

معنی: زایش نو، تولدِ دوباره، شروع زندگی، پدیده زندگانی، تازه شدن روح و روان، شاداب گشتن اندیشه آدمی -
پیله باز کردن و بهاری شدن، رها و آزاد گشتن، بازگشت عمر بر باد رفته

بپرس