چگونه شوم بر دری نورپاش
که باشد بر او این همه دورباش.
نظامی.
او ز چهره بر سر من نورپاش من ز شادی زیر پایش اشکبار.
اشرفی ( از آنندراج ).
|| ستاره نورافشان. || ( اِ مرکب ) چراغ. ( فرهنگ فارسی معین ) : به هر گام ازبرای نورپاشی
ستاده زنگیی با دورباشی.
نظامی ( از فرهنگ فارسی معین ).