داروشناسی عصبی یا نوروفارماکولوژی ( به انگلیسی: Neuropharmacology ) علم مطالعهٔ اثرات داروها بر روی سلول های عصبی می باشد و به دو شاخهٔ کلی رفتاری و مولکولی تقسیم بندی می شود. [ ۱]
نوروفارماکولوژی رفتاری بر مطالعه چگونگی تاثیر داروها بر رفتار انسان ( نورو سایکو فارماکولوژی ) متمرکز است ، از جمله مطالعه چگونگی تأثیر وابستگی و اعتیاد به مواد مخدر بر مغز انسان. [ ۲]
نوروفارماکولوژی مولکولی شامل مطالعه سلولهای عصبی و فعل و انفعالات عصبی شیمیایی آنها با هدف کلی تولید داروهایی است که اثرات مفیدی بر عملکرد عصبی دارند. هر دوی این زمینه ها ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، زیرا هر دو مربوط به فعل و انفعالات ناقل های عصبی ، نوروپپتیدها ، هورمون های عصبی ، تعدیل کننده های عصبی ، آنزیم ها ، پیام رسان های دوم ، حمل و نقل های مشترک ، کانال های یونی و پروتئین های گیرنده در سیستم عصبی مرکزی و محیطی هستند. با مطالعه این فعل و انفعالات ، محققان در حال تولید داروهایی برای درمان بسیاری از اختلالات عصبی از جمله درد ، بیماری های تخریب کننده اعصاب مانند بیماری پارکینسون و بیماری آلزایمر ، اختلالات روانشناختی ، اعتیاد و . . . هستند.
علم نوروفارماکولوژی وجود نداشت تا اینکه، در اوایل قرن 20، دانشمندان توانستند درک اساسی از سیستم عصبی و نحوه ارتباط اعصاب بین یکدیگر را درک کنند. قبل از این کشف، داروهایی یافت شده بودند که نوعی تاثیر را بر روی سیستم عصبی نشان می دادند. در دهه 1930، دانشمندان فرانسوی شروع به کار با ترکیبی به نام فنوتیازین کردند به امید سنتز دارویی که بتواند با مالاریا مقابله کند. اگرچه این دارو امید بسیار کمی به استفاده از افراد آلوده به مالاریا نشان داد، اما مشخص شد که این داروها دارای اثرات آرام بخشی همراه با اثرات مفیدی برای بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون هستند.
این روش ، روش جعبه سیاه است ، که در آن یک محقق یک دارو را تجویز می کند و پاسخ را بدون دانستن چگونگی ارتباط عملکرد دارو با پاسخ بیمار بررسی می کند. رویکرد اصلی در این زمینه بود ، تا اینکه در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 دانشمندان توانستند شناسایی کنند ناقل های عصبی خاص ، مانند نوراپی نفرین ( در انقباض رگ های خونی و افزایش ضربان قلب و فشار خون نقش دارد ) ، دوپامین ( ماده شیمیایی که کمبود آن در بیماری پارکینسون نقش دارد ) و سروتونین. در دهه 1950 دانشمندان همچنین قادر به اندازه گیری میزان مواد شیمیایی عصبی خاص در بدن و در نتیجه ارتباط این سطوح با رفتار شدند. [ ۳] اختراع گیره ولتاژ در سال 1949 امکان مطالعه کانال های یونی و پتانسیل عمل عصب را فراهم کرد. این دو رویداد مهم تاریخی در نوروفارماکولوژی به دانشمندان این امکان را می دهد که نه تنها نحوه انتقال اطلاعات از یک نورون به نورون دیگر را بررسی کنند بلکه همچنین بررسی کنند که چگونه یک نورون این اطلاعات را در درون خود پردازش می کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنوروفارماکولوژی رفتاری بر مطالعه چگونگی تاثیر داروها بر رفتار انسان ( نورو سایکو فارماکولوژی ) متمرکز است ، از جمله مطالعه چگونگی تأثیر وابستگی و اعتیاد به مواد مخدر بر مغز انسان. [ ۲]
نوروفارماکولوژی مولکولی شامل مطالعه سلولهای عصبی و فعل و انفعالات عصبی شیمیایی آنها با هدف کلی تولید داروهایی است که اثرات مفیدی بر عملکرد عصبی دارند. هر دوی این زمینه ها ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، زیرا هر دو مربوط به فعل و انفعالات ناقل های عصبی ، نوروپپتیدها ، هورمون های عصبی ، تعدیل کننده های عصبی ، آنزیم ها ، پیام رسان های دوم ، حمل و نقل های مشترک ، کانال های یونی و پروتئین های گیرنده در سیستم عصبی مرکزی و محیطی هستند. با مطالعه این فعل و انفعالات ، محققان در حال تولید داروهایی برای درمان بسیاری از اختلالات عصبی از جمله درد ، بیماری های تخریب کننده اعصاب مانند بیماری پارکینسون و بیماری آلزایمر ، اختلالات روانشناختی ، اعتیاد و . . . هستند.
علم نوروفارماکولوژی وجود نداشت تا اینکه، در اوایل قرن 20، دانشمندان توانستند درک اساسی از سیستم عصبی و نحوه ارتباط اعصاب بین یکدیگر را درک کنند. قبل از این کشف، داروهایی یافت شده بودند که نوعی تاثیر را بر روی سیستم عصبی نشان می دادند. در دهه 1930، دانشمندان فرانسوی شروع به کار با ترکیبی به نام فنوتیازین کردند به امید سنتز دارویی که بتواند با مالاریا مقابله کند. اگرچه این دارو امید بسیار کمی به استفاده از افراد آلوده به مالاریا نشان داد، اما مشخص شد که این داروها دارای اثرات آرام بخشی همراه با اثرات مفیدی برای بیماران مبتلا به بیماری پارکینسون هستند.
این روش ، روش جعبه سیاه است ، که در آن یک محقق یک دارو را تجویز می کند و پاسخ را بدون دانستن چگونگی ارتباط عملکرد دارو با پاسخ بیمار بررسی می کند. رویکرد اصلی در این زمینه بود ، تا اینکه در اواخر دهه 1940 و اوایل دهه 1950 دانشمندان توانستند شناسایی کنند ناقل های عصبی خاص ، مانند نوراپی نفرین ( در انقباض رگ های خونی و افزایش ضربان قلب و فشار خون نقش دارد ) ، دوپامین ( ماده شیمیایی که کمبود آن در بیماری پارکینسون نقش دارد ) و سروتونین. در دهه 1950 دانشمندان همچنین قادر به اندازه گیری میزان مواد شیمیایی عصبی خاص در بدن و در نتیجه ارتباط این سطوح با رفتار شدند. [ ۳] اختراع گیره ولتاژ در سال 1949 امکان مطالعه کانال های یونی و پتانسیل عمل عصب را فراهم کرد. این دو رویداد مهم تاریخی در نوروفارماکولوژی به دانشمندان این امکان را می دهد که نه تنها نحوه انتقال اطلاعات از یک نورون به نورون دیگر را بررسی کنند بلکه همچنین بررسی کنند که چگونه یک نورون این اطلاعات را در درون خود پردازش می کند.
wiki: نوروفارماکولوژی