نوردناک

لغت نامه دهخدا

نوردناک. [ ن َ وَ ] ( ص مرکب ) پر چین و شکنج.
- نوردناک شدن ، نوردناک گردیدن ؛ چین پیدا کردن.
- || توبرتو شدن چیزی. ( یادداشت مؤلف ): تعکّن ؛ نوردناک گردیدن شکم و توبرتو شدن چیزی. ( یادداشت مؤلف ) ( از منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس