بدین گونه می کرد ره را نورد
زمان زیر گردون زمین زیر گرد.
نظامی.
ملک فیروزفرمود در شهرها سیاحت باید کرد و زمین ها را مساحت ونورد، هر کجا نظر اختیار تو پسندد. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 19 ). || مسّاحی. اندازه گیری. ( یادداشت مؤلف ). || مبارات. ( یادداشت مؤلف ). || نبرد کردن. رجوع به نورد به معنی جنگ و خصومت و ناورد شود: المشاعرة؛ با کسی به شعر نورد کردن. المصابرة؛ با کسی به صبر نورد کردن. ( زوزنی ).