نورخند. [ خ َ ] ( اِ مرکب ) تبسم. شکرخند. ( فرهنگ فارسی معین ) : تا به دیدار تو عید اقربا فرخ شودعیدی کاخ تو شد بر اهل دانش نورخند.سوزنی ( از فرهنگ فارسی معین ).