سوسو زدن، نور دادن
مترادف ها
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نور دادن ؛ روشنی بخشیدن. پرتو افشاندن :
بی روغن وفتیله و بی هیزم
هرگز نداد نور و فروغ آذر.
ناصرخسرو.
بی روغن وفتیله و بی هیزم
هرگز نداد نور و فروغ آذر.
ناصرخسرو.
نور دادن : فروغ بخشیدن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 237 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 237 ) .