نوجیه. [ ج َ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) خیزاب. ( اوبهی ). سیل. ( یادداشت مؤلف ) : مر تو را جوید همه خوبی و زیب آنچنان چون نوجیه جوید نشیب.رودکی ( از انجمن آرا ).رجوع به نوجبه و توجبه شود.