زیب زمانه باد ز تاج و سریر تو
تا هست زیب بستان از سرو و بید و نوج.
مجد همگر ( از رشیدی ).
|| بعضی گوینددرختی است شبیه به صنوبر. ( برهان قاطع ). || ( پسوند ) مزید مؤخر امکنه است : زرنوج. قنوج. ( یادداشت مؤلف ). کهنوج.نوج. [ ن َ ] ( ع مص ) ریاکردن در کار خود. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( اِ ) ج ِ نَوجة. رجوع به نوجة شود.