نوبتی گاه

لغت نامه دهخدا

نوبتی گاه. [ ن َ/ نُو ب َ ] ( اِ مرکب ) نوبت گاه. نوبت گه :
سوی نوبتی گاه خود بازگشت
بلند اخترش باز دمساز گشت.
نظامی.
چه آگاهی که شبگردان این راه
کجا دارند هر شب نوبتی گاه.
نظامی ( از آنندراج ).
|| سرزمینی که در آن نوبتی خیمه به پا کرده باشند. ( آنندراج ). || اگر نوبتی عبارت از بانوئی بود که نوبت خدمت او بوده باشد، در این صورت نوبتی گاه به معنی خیمه بودن ِ آن بانو خواهد بود( ؟ ). ( آنندراج ). خیمه ای که در آن زن می آید و از شوهر خود پذیرائی می کند. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نوبت گاه ٠ نوبت گه ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس