نوبتی دار

لغت نامه دهخدا

نوبتی دار. [ ن َ / نُو ب َ ] ( نف مرکب ) دربان بارگاه و خیمه بزرگ. ( ناظم الاطباء ). نگهبان خیمه. ( آنندراج ). پاسبان. محافظ. نگهبان. کشیکچی :
درآوردشان نوبتی دار شاه
قفائی ز خون سرخ و روئی سیاه.
نظامی ( از آنندراج ).
هر آن موری که یابد بر درش بار
سلیمانیش باید نوبتی دار.
نظامی.
زهی سرخیل سرهنگان اسرار
سخن را تا قیامت نوبتی دار.
نظامی.
|| زندان بان. || رئیس نقاره چیان. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

دربان بارگاه و خیم. بزرگ ٠ نگهبان خیمه ٠ پاسبان ٠ محافظ ٠ نگهبان ٠ کشیکچی ٠ یا زندان بان ٠

پیشنهاد کاربران

افسر بارگاه
نگهبان گارد شاه
دربان محل اقامت شاه
محل بارگاه
جای اتراق
طرف داران ز سقسین تا سمرقند
به نوبتگاه درگاهش کمربند
✏ �نظامی�
به نوبتگه شاه بردندشان
...
[مشاهده متن کامل]

به سرهنگ نوبت سپردندشان
درآوردشان نوبتی دار شاه
قفایی ز خون سرخ و رویی سیاه
✏ �نظامی�