نوای

لغت نامه دهخدا

نوای. [ ن َ ] ( اِ ) نوا. رجوع به نوا شود. || عارض و کنار رخسار( ؟ ). ( ناظم الاطباء ).

نوای. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام از بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 27 هزارگزی شمال غربی تربت جام و 2 هزارگزی غرب راه تربت جام به فریمان ، در دامنه معتدل هوائی واقع است و 159 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و پنبه ، شغل مردمش زراعت و مالداری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از بخش ایذه شهرستان اهواز در ۱۴ هزار گزی جنوب ایذه در جلگ. گرمسیری واقع است . آبش از چشمه و قنات محصولش غلات شغل مردمش زراعت و گله داری است .
( نو آی ) کنتس دو نوای ( پاریس ۱۹۳۳ - ۱۸۷۶ م . ) سومین شاعر بزرگ فرانسه و شاید از لحاظ مفهوم شاعری از دیگران برتر است . آثار این بانوی شاعر از نظر لطف جمال و شیوائی سخن شایسته احترام و علاقه خاص است زیرا یکی از بزرگترین عشاق سعدی شیرازی است و بقدری باسعدی و حافظ آشنا شده که یکبار نوشت : [ کاش در روزگار سعدی و حافظ در شیراز بودم و از ایشان عشق گدائی میکردم ] . [ آناتول فرانس ] در وصف کنتس دونوای نوشته : [ نمیدانم خود او زیباتر است یا شعرش بهرحال از هیچکدام برای خاطر دیگری نمیتوان گذشت ] .

پیشنهاد کاربران

بپرس