نواهق. [ ن َ هَِ ] ( ع اِ )ناهقان. ( اقرب الموارد ). رجوع به ناهق و ناهقان شود. || ج ِ ناهق ، به معنی مخرج نهاق از گلوی خر. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). رجوع به ناهق شود. || ج ِ ناهقة. رجوع به ناهقة شود.