نواهض

لغت نامه دهخدا

نواهض. [ ن َ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناهض. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ناهض شود. || ج ِ ناهضة. رجوع به ناهضة شود. || شتران کلان جثه و درشت اندام. ( منتهی الارب ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || داعیه ها. جمع ناهضة است. ( فرهنگ فارسی معین ) : مدتی دراز نواهض این عزیمت در من می آویخت. ( مرزبان نامه ، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

= ناهضه

پیشنهاد کاربران

بپرس