پدیده ی نو اندیشی فقط به میدان دین تعلق ندارد بلکه انسان در کلیه ی جنبه ها و زمینه های زندگی در اعصار گذشته نیاز مند بازنگری و نواندیشی بوده و امروز هم هست و در آینده هم خواهد بود. یک نکته ی مهم که انسان میتواند در مورد آن به توافق نظر برسد این است که انسان نمی تواند بدون طبیعت زندگی کند، اما طبیعت میتواند بدون انسان به زندگی خود ادامه دهد، همانطور که قبل از پیدایش انسان روی کره ی زمین، طبیعت از زندگی بر خوردار بوده است. شاید بتوان به درستی ادعا نمود که اندیشمندان و یا خیاپردازان دینی در دو طیف سنتگرا و نوگرا هردو یک هدف را دنبال میکنند و هرکدام به راه و روش خاص و ویژه ی خویش، که عبارت است از توسعه و ترویج و تحکیم نمودن پایه های اقتدار و قدرت دینی و آنهم در ظاهر به بهانه ی هدایت انسان بسوی نور و روشنائی و معنویت های حقیقی، اما در باطن جملگی بدون اینکه خود بدانند و آگاه و بیدار و هوشیار باشند، در پشت این هدف ظاهری یک هدف ژرف تر دیگری نهفته است که عبارت است از نامجویی، نام آوری، شهرت طلبی و مشهور شدن ، برتر بینی خود و ایل و طایفه و قبیله و قوم و دین و مذهب خودی در میدان رقابت با نام ها، ایلات، طوایف، قبایل، اقوام، آئین ها، مذاهب، فرقه ها و ایدئولوژی های بیگانه یا غیر خودی. اندیشمندان یا متفکرین و خیالپردازان پیرو آئین ها و ادیان شاید تاکنون نتوانسته بوده باشند که به حقایق زیر دست یابند: الف - انسان در طول پیدایش خود روی کره زمین تاکنون نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود؛ یکی خدای حقیقی، واقعی، بی حد و مرز، بیکران و بینهایت، محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار، اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن یا بیرون و درون همه چیز و همه کس که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد. این نوع خدا هرگز از طرف انسان به هیچگونه اثباتی نیازی نداشته، ندارد و نخواهد داشت و پس از ابلاغ امر آفرینش بر هستی و وجود بیکران خویش همیشه بطور همزمان از دو حالت برخوردار است؛ یکی حالت کلی و بیکرانی و دیگری جزئیاتی و محدود. و دیگری خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و قوای ادراکی فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه ی سعی و کوشش های انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود. از این به بعد و بسوی آینده های نزدیک و دور میتوانیم با خیال راحت و خاطر آسوده و با یقین و اطمینان و بدون شک و تردید های روانکاوان و روح گرایان و جانفرسایان همگام و همراه با دینداران چه سنتی و چه نو گرا یا نواندیش گهی پشت سر و گهی پیش پا و روی آنان ، خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی بنامیم و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملی، آئینی، دینی، مذهبی، ایدئولوژیکی، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی.
... [مشاهده متن کامل]
ب - وعده های بهشت و جهنم از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی به انسان داده نشده اند بلکه از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع آئینی و دینی به عنوان دو ضمانت نامه سفت و سخت اجرائی در دفاع جانبازانه از آئین و دین و حفظ یوغ شریعت بر دوش پیروان در عمل با هدف، قصد، نیت، انگیزه های باطنی و آرزوی پنهانی زنده نگه داشتن نام و نشان و اثر خویش پس از مرگ بطور جاودانه در ذهن و زبان و خط و خاطره ی انسان بخصوص پیروان و به ویژه در حافظه تاریخ در اعصار و شرائط مختلف تاریخی. پ - آئین یکتاپرستی هم از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و بر هستی و وجود انسان تحمیل نگردیده بلکه بر خاسته از دل و زمینه های دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده و لذا هیچ تهفه بدرد بخوری به حال انسان نبوده و هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین، غیور، جسور و سینه سپرکن، ادامه دهنده ی راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی. ت - خدای حقیقی و واقعی در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود، عرب، عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیانت، منجی، ناجی، شفا بخش، نبی، پسر، رسول، ولی، والی، خلیفه و جانشین و هیچ عنوان دیگری برای هدایت و راهنمائی بشر بسوی معنویت های حقیقی و نور و روشنائی انتخاب، اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. ت - تقسیم افراد انسانی در جوامع مختلف بشری به دو بخش وسیع؛ یکی موئمنین و بی گناهان و درستکاران و راستگویان و دیگری کفار و گناهکاران و بدکاران و دروغگویان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی صورت نگرفته بلکه انبیا و اولیا آیینی و دینی طرفداران و پیروان کلام ها و محصولات اندیشه ها، افکار، خیالات و تصورات اوهامی خود را موئمن و بیگناه و بهشتی و مخالفین را کافر و گناهکار و جهنمی نامیده اند. ث - تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و بازدارنده رشد و نمّو قوای ادراکی فهم و عقل انسان و کُند کننده ی احساسات و عواطف و افکار و خیالات و تصورات و در عوض تقویت کننده ی ابهامات و اوهامات و خرافات از قبیل؛ ستایش و پرستش، نیایش و مناجات، طاعت و بندگی، تسبیح و ذکر، احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها، زیارت امکان به اصلاح شریفه و مقدسه و سرانجام تعیین قبله گاه و اوقات شرعی، از طرف خدای حقیقی و واقعی به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در پیش پا و روی انسان قرار داده نشده بلکه جملگی بدون استثناء میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی بوده اند. فرق اساسی بین سنتگرا یان و نو گرایان دینی در این است که طیف اول محتوای کتاب دینی خود را کلام خدا می دانند و در این زمینه تا حد توان هیچگونه شک و تردیدی در سر و دل خود راه نمی دهند حتا اگر به قیمت حیات یا زندگی شان تمام شود و دومی در این زمینه مشکوک و مردد و در نوسانند و نمیتوانند این شک و تردید و حالات دو سری و دو دلی خودرا به یقین و اطمینان تبدیل نمایند. اندیشمندان یا متفکرین و خیالپردازان و تصویر و تمثیل سازان پیرو ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام چه متعلق به این یا آن طیف و شاخه های مختلف درون این دو جبهه و جناح میتوانند ( مشروط بر اینکه بخواهند ) برای چند لحظه هم که شده در فکر و خیال سرکی کوتاه به بنیاد بکشند و آنهم نه با هدف در جا زدن در آنجا و بنیادگرا شدن بلکه تا بدانند که دو داستان مبدئی و بنیادی این سه دین؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای مندرج در تَورا و قرآن این همه متناقض با هم بیان و نوشته شده اند و سپس این سوال را طرح نمایند و سعی کنند به آن پاسخی معقول و منطقی و قانع کننده ارائه دهند: آیا این تناقضات اول از طرف آقا یا سرور دنیا تحت نام یَهوَه و به امر و خواست وی و بطور مستقیم یا بدون واسطه به گوش سر موسا ابلاغ گردیده و چند هزار سال بعد از طرف الله نور سماوات و الارض و به امر و خواست وی و از آسمان نازل شده و در قالب وحی و توسط فرشته ای تحت نام جبرئیل ( همان گابریئل در زبان آرامی ماریا ) در گوش و سر و دل مبارک محمّد نجوا و زمزمه گردیده اند؟
یک نکته ی مهم دیگر اینکه چرا خدایان عدیده ی آئینی و خدای احد، واحد، یکتا و یگانه ی دینی با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی در اعصار دور دست تاریخ باستان در حرف زدن با نمایندگان انسان ( به اصطلاح انبیا و اولیا ) این همه فعال و پر حرف بوده و پس از بیان آخرین آیه ی قرآن بطور کامل منفعل و بی حرف شده و سکوت را انتخاب نموده ؟ آیا این موضوع خود حاکی و شاکی از این حقیقت ژرف تر نمی باشد که خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی هرگز و هیچگاه با هیچ انسانی هیچگونه حرفی نزده، نمی زند و نخواهد زد؟ همانطور که در بالا بیان گردید، احساس و فهم و درک خدای حقیقی و واقعی از خود به کمک حواس و فهم و عقل افراد انسانی در کلیه اعصار گذشته و حال و آینده همیشه محدود، نسبی و مشمول حال تغییر و تحول و گذر زمان و تکامل بوده و می باشد، اما بطور همزمان و در عین واحد به کمک حواس و فهم و عقل بیکران خویش جاودانه در نهایت کمال ایده آل مطلق میباشد یعنی خود آگاه و آگاه مطلق به همه چیز و همه کس. لذا میتوان با یقین و اطمینان باور داشت که محتوای هر کتابی کلام خدای حقیقی و واقعی میباشد به کمک حواس و فکر و خیال و تصورات و فهم و عقل محدود و نسبی انسانی در شرائط مختلف تمدنی و فرهنگی که میتوانند پر و ممّلو و لبریز از ابهامات و اوهامات و خرافات انباشته شده بر روی حقیقت و نور آن باشند. و محتوای هیچ کتابی کلام خدای حقیقی و واقعی در حالت کلی و بیکرانی نبوده، نمی باشد و نخواهد بود. لذا محتوای کتب علمی به حقیقت و واقعیت بسیار نزدیکترند تا محتوای کتب آئینی و دینی و فلسفی و عرفانی.
اقتدار و قدرت آئین ها و ادیان در جوامع مختلف بشری در اعصار مختلف تاریخ بر اساس و پایه های حقیقت و حقانیت استوار نبوده و نمی باشند بلکه بر زمینه های پائین بودن سطح آگاهی عمومی، روشن نبودن زبان، عقب افتادگی علم و تولید و توضیع و خدامات و نبودن آموزش همه جانبه و پایین بودن محتوای آموزش و پرورش و افزایش تورمی و سر سام آور جمعیت.
شاید مفید و ثمر بخش و راهگشا باشد که دینداران چه سنتگرا و چه نواندیش بیدار و آگاه و هوشیار و واقف گردند تا بدانند که خدای حقیقی و واقعی در قالب های جزئیاتی افراد انسانی فقط دیندار و خدا باور نمی باشد بلکه بی دین و خدا نا باور یا آتئیست و کمونیست هم هست، نه تنها فقیه و متکلم و آیت و روایت و حدیث شناس ، حکیم و عارف و الاهی دان دینی بلکه فیلسوف و هنرمند و دانشمند و ادیب و شاعر آزاد اندیش هم میباشد ، نه فقط برده و کار گر و رعیت و فقیر و مستضعف و نادان و ناتوان بلکه برده دار و مالک و ثروتمند و دانا و توانا هم هست، نه تنها سالم و نیک اندیش و نیک گفتار و نیک کردار و خوش اخلاق و سعید و صلح جو بلکه بیمار و بد پندار و بد گفتار و بد رفتار و بد اخلاق و شرور و جنگ طلب هم هست، هم قاتل است و هم مقتول، هم پیروز و هم شکست خورده و در طول زندگی دنیوی هم بهشتی ست و هم جهنمی، اما پس از مرگ تا بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر، همیشه بهشت برینیست و پاک و منزه از گودال های جهنمی در عالم میانی تحت عنوان برزخ.
ز بند و کمند عشق تو ای یار ای پروردگار هیچ امید رهایی و رستگاری نیست رو به آسمان و دست به دعا/ کجا و کی توانند گریزند این مخلوقات ناچیز زین داغ های زیبا و معجزه آسا نهاده بر سر و دل و دست و پا/ تو نیافریده ای مارا بهر طاعت و بندگی یا به لسان قرآن الا یعبدون/ بلکه تا کنی مارا وانهم نه به سان ماریا مادر ایسا یا مریم عذرا/ الا یعنی بلکه یا مگر به معرفت کامل ابعاد فراوان و بیکران خویش کنی هدایت و رهنمون مارا/ تا سهیم گردانی و شریک نمائی در عشق و زندگی بی آغاز و بی پایان، لایزال و جاودانه خویش مارا/ لذا شیخا، پاپا، بابای دنا گر خود نمی خواهی دست کم بگذار که دیگران رسند به سعادت های نسبی دینوی در همین جا و حال درین زمان و مکان/ در عوض پیشکش خود و جمیع گذشتگان و حال آیندگانت باد انشاالله کلیه سعادت های برزخی و اخروی در لازمان و لامکان/.