نواقل

لغت نامه دهخدا

نواقل. [ ن َ ق ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ ناقلة. رجوع به ناقلة شود. || باجی که از دهی به دهی نقل کنند. || قبایل که از قومی به قومی روند. ( منتهی الارب ). || هر چیزی که کسی یا چیزی را حمل میکند و از جائی به جائی می برد. ( ناظم الاطباء ). وسیله ای که کسی یا چیزی را از جائی به جائی برد. ( فرهنگ فارسی معین ). وسیله ٔنقلیه. || نواقلی. رجوع به نواقلی شود.

فرهنگ فارسی

جمع ناقله
( صفت ) جمع ناقله وسیلهای که کسی یا چیزی را از جایی بجایی برد.

فرهنگ معین

(نَ قِ ) [ ع . ] (ص . ) جِ ناقله .

فرهنگ عمید

= ناقله

مترادف ها

tolbooth (اسم)
تالار، زندان، گیشه دریافت عوارض راه، نواقل

toll (اسم)
خراج، هزینه، عوارض، باج، نواقل، راهداری، ضایعه، طنین موزون، باج راه، تحمل خسارت، تعداد تلفات جنگی، صدای طنین زنگ یا ناقوس

tollbooth (اسم)
تالار، زندان، گیشه دریافت عوارض راه، نواقل

پیشنهاد کاربران

بپرس