نواسه

لغت نامه دهخدا

نواسه. [ ن َ س َ / س ِ ] ( اِ ) نبیره. فرزندزاده عموماً، دخترزاده خصوصاً . ( از برهان قاطع ). سبط. ( از مهذب الاسماء ). عقب. ( دستور اللغة ) ( مهذب الاسماء ). نوه. نبه. نبسه. ( یادداشت مؤلف ). نواشه. ( فرهنگ اسدی ).

فرهنگ فارسی

فرزندزاده، نواده
( اسم ) فرزندزاده ( اعم ازپسرزاده و دخترزاده ).

فرهنگ معین

(نَ س ) (اِ. ) نبیسه ، نبسه ، نبیره ، فرزندزاده ، دخترزاده .

فرهنگ عمید

نواده.

پیشنهاد کاربران

بپرس