نوازشگری

لغت نامه دهخدا

نوازشگری. [ ن َ زِ گ َ ] ( حامص مرکب ) شفقت. مرحمت. مهربانی. ( ناظم الاطباء ). عمل نوازش گر :
نوازشگری را بدو راه داد
به نزدیک تختش وطنگاه داد.
نظامی.
نوازشگریهای بدرام تو
برآرد به هفتم فلک نام تو.
نظامی.
به جای شما هر یکی بی سپاس
نوازشگری ها رَوَد بی قیاس.
نظامی.
|| نوازندگی. عمل نوازنده و آنکه آلات موسیقی را به صدا درآورد.

فرهنگ فارسی

شفقت . مرحمت . مهربانی . عمل نوازش گر

پیشنهاد کاربران

بپرس