نواخوان

لغت نامه دهخدا

نواخوان. [ ن َ خوا / خا ] ( نف مرکب ) نغمه گر. نغمه سرا. خواننده. مغنی :
مائیم مرغ عرش که بر بانگ ما روند
مرغان شب شناس نواخوان صبحگاه.
خاقانی.
|| آنکه کیف کرده و برای خود آواز می خواند. || آنکه تحقیر و استهزا می کند دیگری را و تقلید می کند بانگ و آواز آن را، و آنکه مانند سرود دیگری می سراید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نواخوانی شود.

فرهنگ فارسی

نغمه گر . نغمه سرا . خواننده . مغنی . یا آنکه کیف کرده و برای خود آواز می خواند .

فرهنگ عمید

آوازخوان.

پیشنهاد کاربران

بپرس