نواخته

لغت نامه دهخدا

نواخته. [ ن َ ت َ / ت ِ ] ( ن مف ) تسلی داده شده. دستگیری شده. مهربانی کرده شده. ( ناظم الاطباء ). نوازش کرده شده. مورد نوازش و اکرام و تفقد قرارگرفته. نعت مفعولی از نواختن است. رجوع به نواختن شود.
- نواخته داشتن ؛ نواختن. نوازش کردن : وزارت مرا [ حسنک را ] دادند و نه جای من بود و به باب خواجه هیچ قصدی نکردم و کسان وی را نواخته داشتم. ( تاریخ بیهقی ص 182 ).
|| ( اِ ) خیرات. ( جهانگیری ). خیر و خیرات. ( انجمن آرا ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تکلفات و انعامات ( ؟ ). ( برهان قاطع ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

تسلی داده شده ٠ دستگیری شده ٠ مهربانی کرده شده ٠ نوازش کرده شده ٠ مورد نوازش و اکرام و تفقد قرار گرفته ٠ نعت مفعولی از نواختن است ٠

فرهنگ عمید

۱. نوازش شده.
۲. خیر و خیرات.
۳. انعام.

پیشنهاد کاربران

نواخته
سروده شده :خوانده شده :پخش شده
هم معنی نواخته :
سروده
سروده
فرا خاند
نواخته به معنی سروده و پخش سده
خوانده شد
پخش کردن
نواخته به معنی سروده

بپرس