نواخانه. [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ] ( اِ مرکب ) زندان. ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). بندی خانه. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). محبس. ( انجمن آرا ) : ببوسی گرت عقل و تدبیر هست ملکزاده را در نواخانه دست.سعدی ( انجمن آرا ).
زندان، جایی که اسیران رانگه داری میکنند( اسم ) زندان محبس بندیخانه : ببوسی گرت عقل و تدبیر هست ملکزاده را در نواخانه دست . ( سعدی .کلیات .چا.معرفت .۲۱۷ )