نواح

لغت نامه دهخدا

نواح. [ ن ُ ] ( ع مص ) گریه و ماتم نمودن به آواز بلند. ( از آنندراج ). نوح. نیاح. نیاحة. مناحة. ( از اقرب الموارد ). رجوع به نیاحة شود.

نواح. [ ن َوْ وا ] ( ع ص ) بسیار نوحه و زاری کننده. || ( اِ ) پرنده ای است شبیه قمری. ( از اقرب الموارد ).

نواح. [ ن ُوْ وا ] ( ع اِ ) مأخوذ از تازی ، به معنی : نواحی و حوالی و محال و ساحل و کنار دریا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نواحی شود.

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی به معنی : نواحی و حوالی و محال و ساحل و کنار دریا ٠

پیشنهاد کاربران

نَوّاح چون از فعال گرفته شده و اسم مبالغه است یعنی بسیار نوحه خوان
نَوّاح: [اصطلاح مداحی ]کسی که در خواندن "نوحه" تجربه ی خاصی دارد و کارش نوحه خوانی یا نوحه سرایی است.

بپرس