نواجسته

لغت نامه دهخدا

( نوآجسته ) نوآجسته. [ ن َ / نُو ج َ ت َ / ت ِ] ( ص مرکب ) مرکب از نو به معنی تازه و جدید و آجسته به معنی مغروس و درنشانیده. طیان گوید :
تازه شده چو باغ نوآجسته.
( از یادداشت مؤلف ).
نیز رجوع به نواجسته شود.
نواجسته. [ ن َ ج َ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) باغ نونشانده. ( فرهنگ اسدی )( صحاح الفرس ) ( فرهنگ شعوری ) ( انجمن آرا ) ( رشیدی ). نوخیز. ( انجمن آرا ). باغی را گویند که درختان آن را نو نشانده باشند. و به این معنی بجای جیم ، خای نقطه دار [ نواخسته ] هم آمده است. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ). رجوع به نوآجسته شود.

فرهنگ فارسی

باغ نو نشانده . نوخیز . باغی را گویند که درختان آن را نونشانده باشند و به این معنی بجای جیم خای نقطه دار هم آمده است .
( نو آجسته ) مرکب از نوبه معنی تازه و جدید و و آجسته به معنی مغروس و در نشانیده . طیان گوید : تازه شده چو باغ نو آجسته .

فرهنگ عمید

باغی که درختان آن را تازه کاشته باشند.

پیشنهاد کاربران

بپرس