نو افرین

لغت نامه دهخدا

( نوآفرین ) نوآفرین. [ ن َ / نُو ف َ ] ( نف مرکب )مبدع. فاطر. نوآفریننده. ( یادداشت مؤلف ). نوآور.

فرهنگ فارسی

( نو آفرین ) مبدع . فاطر . نو آفریننده . نو آور .

پیشنهاد کاربران

آهنگ انجام کاری را کردن
منشی ٔ. [ م ُ ش ِءْ ] ( ع ص ) نوآفریننده. ( مهذب الاسماء ) . مبدع. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . خلق کننده. ایجادکننده :
واهب العقل و ملهم الالباب
منشی ءالنفس و مبدع الاسباب.
سنائی ( حدیقه چ مدرس رضوی ص 61 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

منشی ٔ فکرتم چو از دو طرف
گشت معنی ستان و لفظسپار. . .
انوری ( دیوان چ مدرس رضوی ص 186 ) .
چه نفس به استقلال بی مشارکت روح منشی ٔ آن خواطر بود و صدق از صفات نفس دور. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 176 ) . رجوع به انشاء و رجوع به مُنشی ( معنی دوم ) شود.

بپرس