نهود. [ ن ُ ] ( ع مص ) نهد. ( منتهی الارب ). رجوع به نَهد شود. || پستان بیرون آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برخاستن و برآمدن پستان. ( از منتهی الارب ). شکل گرفتن و برجسته شدن و برآمدن پستان دختر. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نهد. ( متن اللغة ). || برآمده پستان گردیدن زن. ( منتهی الارب ). نارپستان شدن. ( دهار ). ناهد و ناهده شدن زن. ( از اقرب الموارد ). || برخاستن. ( از منتهی الارب ). برخاستن سوی دشمن. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادر بیهقی ). رجوع به نهد شود. || گذشتن بر هر حال که باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برخاستن بهر حال . بخلاف نهوض برخاستن سپس قعود و نشستن است. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).
فرهنگ فارسی
نهد ٠ یا پستان بیرون آمدن ٠ برخاستن و بر آمدن ٠ پستان ٠ شکل گرفتن و برجسته شدن و بر آمدن پستان دختر ٠ یا بر آمده پستان زن ٠