نهفت

/nahoft/

معنی انگلیسی:
deep-rooted, occult, secret

لغت نامه دهخدا

نهفت. [ ن ُ / ن ِ / ن َ هَُ ] ( ن مف ، اِ ) پنهان. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( جهانگیری ). پوشیده. ( برهان قاطع ). پنهان کرده. ( رشیدی ). مکتوم. مستور. نهفته :
به خراد برزین جهاندار گفت
که این نیست بر مرد دانا نهفت.
فردوسی.
زمین را ببوسید زنگی بگفت
ز نزد بهو نامه دارم نهفت.
اسدی.
در این ره سخن هست دیگر نهفت
ولیکن فزون زین نشایدش گفت.
اسدی.
بسی پند و راز است گوید نهفت
بر پهلوان باید امشب بگفت.
اسدی.
گزارشگر رازهای نهفت
ز تاریخ دهقان چنین باز گفت.
نظامی.
به جامع شدم هم بر آنسان که گفت
نکردم ولی فاش راز نهفت.
نزاری.
- از نهفت برآوردن ؛ باز گفتن. اظهار کردن. فاش کردن. ابراز کردن. آشکار کردن. گشادن و علنی کردن :
برآورد رازی که بود از نهفت
بدان نامداران ایران بگفت.
فردوسی.
بیامد دمان و به مادر بگفت
سراسر برآوردراز از نهفت.
فردوسی.
برآورد پس او نهان از نهفت
همه خواب یک یک بدیشان بگفت.
فردوسی.
- از نهفت برگشادن ؛ اظهار کردن. گشادن و باز گفتن :
چو بابک سخن برگشاد از نهفت
همه خواب یکسر بدیشان بگفت.
فردوسی.
همه گفتنی ها بدو باز گفت
همه رازها برگشاد از نهفت.
فردوسی.
همانا شنیدی که دانا چه گفت
چو راز سخن برگشاد از نهفت.
فردوسی.
- از نهفت بیرون کشیدن ؛ آشکار کردن. از پرده بیرون کشیدن :
سیاوش ز رستم بپرسید و گفت
که این راز بیرون کشیم از نهفت.
فردوسی.
- از نهفت گشادن ؛ آشکار کردن. فاش کردن :
سپهدار با بیژن گیو گفت
که برخیز وبگشای راز از نهفت.
فردوسی.
نگه کن که دانای ایران چه گفت
بدانگه که بگشاد راز از نهفت.
فردوسی.
بر مادر آمد پژوهید و گفت
که بگشای بر من نهان از نهفت.
فردوسی.
- از نهفت گشاده کردن ؛ ابراز کردن. آشکار کردن. ظاهر کردن :
به دانندگان شاه بیدار گفت
که دانش گشاده کنید از نهفت.
فردوسی.
سپهبد شنید آنچه موبد بگفت
که گوهر گشاده کند از نهفت.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

نهفتن
۱ - ( مصدر اسم ) نهفتن نهان کردن . ۲ - ( صفت ) پوشیده پنهان . یا به نهفت . به نهان در پنهانن : (( آن شنیدی که شاهدی به نهفت یا دل از دست رفته ای میگفت ... ) ) ( گلستان . چا . فروغی . بخ . ۳ ) ۱۲۴ - (اسم ) خلوتخان. پادشاهان و امیران حرمسرا : (( کنون دختران نوجفت و بند به آرام اندر نهفت و بند . ) ) ( شا . رشیدی ) ۴ - جایی که در میان دو دیوار بجهت ذخیره کردن غلات و غیره سازند : نهانخانه. ۵ - ضمیر سر : (( دید رنج و کشف شد بروی نهفت لیک پنهان کرد و با سلطان نگفت . ) ) ( مثنوی خلاص. مثنوی . فروزانفر ۶ ) .۷۷ - یکی از ۲۴ شعب. موسیقی قدما که با حجازی عراق و بزرگ مناسب است . توضیح امروزه یکی از گوشه های (( نوا ) ) است که در آن تغییری به گام نوا داده نمیشود و نوت شاهد آن هم درج. پنجم گام نواست . نهفت شبیه (( حجاز ) ) است .

فرهنگ عمید

۱. = نهفتن
۲. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه نوا.
۳. (صفت ) [قدیمی] پنهان، مخفی: به خراد برزین جهاندار گفت / که این نیست بر مرد دانا نهفت (فردوسی۱: ۲/۱۷۱۵ ).
۴. (اسم ) [قدیمی] خفا، خلوت.
۵. (اسم ) [قدیمی] داخل.
۶. (اسم ) [قدیمی] پناهگاه: که تا زنده ام چرمه جفت من است / خم چرخ گردان نهفت من است (فردوسی: ۱/۱۸۵ ).
۷. (اسم ) [قدیمی] جای مخفی.
۸. (اسم ) [قدیمی] جای خوابیدن.
۹. (اسم ) [قدیمی، مجاز] قبر.
۱۰. (اسم ) [قدیمی، مجاز] حرم سرا: مر این سه گرانمایه را در نهفت / بباید همی شاهزاده سه جفت (فردوسی: ۱/۹۵ ).
۱۱. (اسم ) [قدیمی، مجاز] انبار.
۱۲. (اسم ) [قدیمی، مجاز] خزانه.
۱۳. (قید ) [قدیمی] به طور پنهانی.

پیشنهاد کاربران

اگه در نقش فعل به کار نره معنای مخفی گاه میده
نهفت:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " نهفت" می نویسد : ( ( نهفت ، در معنی نهان ، از مصدر نهفتن بر آمده است . این مصدر ، در پارسی ، تنها در ساخت های گذشته " گردانده " ( = صرف ) می شود و کاربرد دارد ؛ زیرا بُن اکنون آن به پارسی نرسیده است . این بن در پهلوی نهمب nihumb بوده است و بر پایه ی آن ، " نهفتن " در این زبان در ریخت نهمبیتن nihumbītan نیز به کار می رفته است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( نهفته برون آورید از نهفت
همه رازها پیش ایشان بگفت. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 332. )

پنهان کرد
پوشیده شدن
پنهان شدن
ضمیر، باطن ( داریوش آشوری )

بپرس