نهف

لغت نامه دهخدا

نهف. [ ن َ ] ( ع مص ) سرگشته شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). متحیر گشتن. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) سرگشتگی. آشفتگی. حیرت. ( ناظم الاطباء ). تحیر. ( متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سرگشته شدن متحیر گشتن

پیشنهاد کاربران

بپرس