نهزت
لغت نامه دهخدا
نهزة. [ ن ُ زَ ]( ع اِ ) فرصت. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). پروای کار. ( منتهی الارب ). ج ، نُهَز. || غنیمت. ( منتهی الارب ). اسم للشی الذی هو لک معرض ، کالغنیمة. ( متن اللغة ). غارت. ( ناظم الاطباء ). || گویند: هو نهزةالمختلس ؛ ای صید لکل احد، طعمه و شکار هر کسی است. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).
فرهنگ فارسی
فرصت . نهزه . یا غنیمت
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید