نهزت

لغت نامه دهخدا

نهزت. [ ن ُ زَ ] ( ع اِ ) فرصت. ( یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود. || غنیمت. ( یادداشت مؤلف ). نهزة. رجوع به نهزة شود.

نهزة. [ ن ُ زَ ]( ع اِ ) فرصت. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). پروای کار. ( منتهی الارب ). ج ، نُهَز. || غنیمت. ( منتهی الارب ). اسم للشی الذی هو لک معرض ، کالغنیمة. ( متن اللغة ). غارت. ( ناظم الاطباء ). || گویند: هو نهزةالمختلس ؛ ای صید لکل احد، طعمه و شکار هر کسی است. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - فرصت. ۲ - صید : جمع : نهز.
فرصت . نهزه . یا غنیمت

فرهنگ معین

(نُ زَ ) [ ع . نهزة ] (اِ. ) ۱ - فرصت . ۲ - صید. ج . نهز.

فرهنگ عمید

فرصت.

پیشنهاد کاربران

بپرس